you will be yours🍷
بعد تموم شدن فیلمم در خونه زد شد
ات:خوش اومدی
سه یون: های
ات:چی شده *در خونه رو میبنده*
لیا:از پارتنرم جدا شدم
ات:چرااا میزاشتی یه هفته یه ماه یه سال شه بعد جدا میشدی
لیا:دلمو زد
ات:اها
راستییی هفته دیگه عروسیمه
لیا:واتتتتتتتت چطوریییییی😐😐😐 کی کجا
ات:*ماجرا رو میگه*
سه یون: اوووووووووو پس به همه بگم؟
ات: اره
سه یون:باشه
ات:میای بریم خرید
سه یون:حال ندارم خودت برو میخوام بخوابم
ات:باشه برو تو اتاق من بخواب منم برم خرید
سه یون:زد زیاد
ات میره خرید لباسا از این جور چیزا بگیره که گوشیش زنگ میخوره
جیمین:بیب کجایی
ات:چطور
جیمین:اخه بهم نگفتی رفتی پاساژ
ات:واتتتتتتت تو از کجا می دونی من تو پاساژم
جیمین:یه مافیا رو دست کم گرفتی
ات:بگو ببینم چجوری فهمیدی
فلش بک*
ویو جیمین
بعد قطع کردن تلفنم به مینسوک گفتم بیاد
مینسوک:ارباب باهام کار داشتین
جیمین:اره ببین ادرس خونه ات رو بهت میدم بعد میری ببین کجا میره بدون اینکه بهم بگه
مینسوک:چشم فقط میخوایین بدزدمش
جیمین:زن منو میخوای بدزدی😐
مینسوک :ببخشید
میره دم خونه ات ات از خونه زد بیرون میوفته دنبالش بعد مینسوک به جیمین میگه کجا رفته
اینا رو به ات هم میگه
پایان فلش بک*
ات:تو مثل اینکه بهم اعتماد نداری
جیمین:دارم اما تو بهم نگفتی میری بیرون
ات:اصلا بگم بهت که چی بشه
جیمین:پس باید تنبیه شی تا ادم شی اره؟
ات:واییی جیمین یه پاساژ اومدنم گفتن داره اخه
جیمین:باید بدونم زنم کجا میره چیکار میکنه ابن دفع رو میگذره دفع بد این کارو کنی بد میبینی
ات:خب
جیمین:اها راستی بهمم نگفتی سه یون اومده خونت
ات:خب که چی داداشم بیاد خونم باید ازت اجاره بگیرم
جیمین:اره بیب فک کنم باید قانونا رو بهت بگم
ات:قانون چی
جیمین:فردا شب می فهمی
ات:کاری نداری
جیمین:نه ولی امشب میام خونت
ات:باشه بیا
جیمین:فعلا........
ات:خوش اومدی
سه یون: های
ات:چی شده *در خونه رو میبنده*
لیا:از پارتنرم جدا شدم
ات:چرااا میزاشتی یه هفته یه ماه یه سال شه بعد جدا میشدی
لیا:دلمو زد
ات:اها
راستییی هفته دیگه عروسیمه
لیا:واتتتتتتتت چطوریییییی😐😐😐 کی کجا
ات:*ماجرا رو میگه*
سه یون: اوووووووووو پس به همه بگم؟
ات: اره
سه یون:باشه
ات:میای بریم خرید
سه یون:حال ندارم خودت برو میخوام بخوابم
ات:باشه برو تو اتاق من بخواب منم برم خرید
سه یون:زد زیاد
ات میره خرید لباسا از این جور چیزا بگیره که گوشیش زنگ میخوره
جیمین:بیب کجایی
ات:چطور
جیمین:اخه بهم نگفتی رفتی پاساژ
ات:واتتتتتتت تو از کجا می دونی من تو پاساژم
جیمین:یه مافیا رو دست کم گرفتی
ات:بگو ببینم چجوری فهمیدی
فلش بک*
ویو جیمین
بعد قطع کردن تلفنم به مینسوک گفتم بیاد
مینسوک:ارباب باهام کار داشتین
جیمین:اره ببین ادرس خونه ات رو بهت میدم بعد میری ببین کجا میره بدون اینکه بهم بگه
مینسوک:چشم فقط میخوایین بدزدمش
جیمین:زن منو میخوای بدزدی😐
مینسوک :ببخشید
میره دم خونه ات ات از خونه زد بیرون میوفته دنبالش بعد مینسوک به جیمین میگه کجا رفته
اینا رو به ات هم میگه
پایان فلش بک*
ات:تو مثل اینکه بهم اعتماد نداری
جیمین:دارم اما تو بهم نگفتی میری بیرون
ات:اصلا بگم بهت که چی بشه
جیمین:پس باید تنبیه شی تا ادم شی اره؟
ات:واییی جیمین یه پاساژ اومدنم گفتن داره اخه
جیمین:باید بدونم زنم کجا میره چیکار میکنه ابن دفع رو میگذره دفع بد این کارو کنی بد میبینی
ات:خب
جیمین:اها راستی بهمم نگفتی سه یون اومده خونت
ات:خب که چی داداشم بیاد خونم باید ازت اجاره بگیرم
جیمین:اره بیب فک کنم باید قانونا رو بهت بگم
ات:قانون چی
جیمین:فردا شب می فهمی
ات:کاری نداری
جیمین:نه ولی امشب میام خونت
ات:باشه بیا
جیمین:فعلا........
۹.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.