وقتی یکی از استف ها ... [p2]
وقتی یکی از استف ها ... [p2]
#استری_کیدز #سناریو #درخواستی
چان : * روبه سونگمین* زنگ بزن پلیس
پسرا به سمتت اومدن ، لینو همچنان داشت میزدش که از دهنش خون هم اومد..
بعد از تحویل دادنش به پلیس هر ۹ تاتون نفس راحتی کشیدید..
همتون دور هم نشسته بودین..هنوزم نمیتونستی موقعیتتو درک کنی یا حرف و حرکاتشو از ذهنت پاک کنی
چان اعصبانی سرشو بین دستاش گرفته بود ..
هیونجین : ا/ت..چرا بهمون درمورد اون عوضی چیزی نگفتی..
سرتو انداختی پایین
= نمیخواستم..دردسر درست کنم واستون..
فلیکس : آه..بیشعور چطور تونست اون حرفو بزنه؟!
چان؛ چطور متوجش نشدم؟! .. واقعا چطور گذاشتم اون عوضی بهت نزدیک شه..
= چاناااا تقصیر منه من از اول باید بهتون میگفتم .. لطفا خودتو سرزنش نکن * لبخند* بیاین فراموشش کنیم..
چانگبین؛ * دستشو گذاشت شونه چان * ا/ت راست میگه خودتو سرزنش نکن هیونگ
سونگمین: من هنوزم نمیتونم اون حرفشو درک کنم اخه هر شببب مرتیکه عوضی...جوپ عوضی ببین کیارو ادم حساب میکنههه اخههه
بخاطر حرصی که داشت خندیدی
= هی بسه دیگه خجالت میکشم..
سونگمین: اخه...( این داستان ادامه دارد...
end;)
#استری_کیدز #سناریو #درخواستی
چان : * روبه سونگمین* زنگ بزن پلیس
پسرا به سمتت اومدن ، لینو همچنان داشت میزدش که از دهنش خون هم اومد..
بعد از تحویل دادنش به پلیس هر ۹ تاتون نفس راحتی کشیدید..
همتون دور هم نشسته بودین..هنوزم نمیتونستی موقعیتتو درک کنی یا حرف و حرکاتشو از ذهنت پاک کنی
چان اعصبانی سرشو بین دستاش گرفته بود ..
هیونجین : ا/ت..چرا بهمون درمورد اون عوضی چیزی نگفتی..
سرتو انداختی پایین
= نمیخواستم..دردسر درست کنم واستون..
فلیکس : آه..بیشعور چطور تونست اون حرفو بزنه؟!
چان؛ چطور متوجش نشدم؟! .. واقعا چطور گذاشتم اون عوضی بهت نزدیک شه..
= چاناااا تقصیر منه من از اول باید بهتون میگفتم .. لطفا خودتو سرزنش نکن * لبخند* بیاین فراموشش کنیم..
چانگبین؛ * دستشو گذاشت شونه چان * ا/ت راست میگه خودتو سرزنش نکن هیونگ
سونگمین: من هنوزم نمیتونم اون حرفشو درک کنم اخه هر شببب مرتیکه عوضی...جوپ عوضی ببین کیارو ادم حساب میکنههه اخههه
بخاطر حرصی که داشت خندیدی
= هی بسه دیگه خجالت میکشم..
سونگمین: اخه...( این داستان ادامه دارد...
end;)
۲۲.۵k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.