پارت4
پارت4
رفتم تو اتاقم با خودم گفتم حالا که دزدیدمش چیکار کنم این برای انتقام خون پدرم فکر کنم اون رو اعدام کنم ولی نه اینطوری جنگ جهانی میشه تصمیم گیری کار سختیه ولی یه فکری به ذهنم رسید فهمیدم باید از اون استفاده کنم تا قهرمان به مبارزه بکشونم ولی فعلا کاری میکنم که با تلپورت (یه جور جادویی که باهاش سفر میکنن) هم نتونه بیاد دنیای شیاطین
سیا: وقتی از خواب بیدار شدم تو یه سلول بودم به اطرافم نگاه کردم و یادم اومد که پادشاه شیطان من رو دزدیده یه هوفی کشیدم و روی تخت نشستم و از پنجره بیرون رو نگاه کردم ماه سرخ مال دنیای شیاطینه اینجا واقعا حوصله سر بره کاری از دستم بر نمی اومد خب واسم مهم نیست آخر سرنوشت هر انسان مرگه ( نویسنده: سس ماست) کاریش نمیشه کرد پس بهتره کاری به این چیزا نداشته باشم به هر حال یا میمیرم یا نجات پیدا میکنم ولی من مثل پرنسس هی رویایی منتظر پرنس نیستم تا بیاد نجاتم بدون چون چیز بیخودیه (نویسنده: حقا که بی احساسی) روی تخت دراز کشیدم و به ماه نگاه کردم نمیدونستم ماه دنیای شیاطین انقد قشنگ باشه نگاهم رو بردم سمت در سلول که متوجه شدم یه چیزی داره به من نگاه میکنه اهمیت ندادم و دوباره به ماه نگاه کردم و خوابیدم
مائو: خدمتکارم که جاسوسی پرنسس رو میکرد اومد پیشم و گفت که حرکت خواصی نرده نه فریادی نه هیچی و آخرش خوابید گفتم هه اون اصلا به کتفش هم نیست که دزدیدیمش خدایی این کیه خب تقصیری هم نداره به خدمتکارم گفتم تو برو به کارت برس اگه کاری کرد خبرم کن این دختر خیلی جالبه خوشم اومد
ریو: با سربازانم به سمت قلعه پادشاهشیطان بودیم هر بار که از تلپورت استفاده میکردیم به جای قلعه از یه جای دیگه سر در میآوردیم و هربار با هیولا های جدید طرف بودیم واقعا که با این اتفاقات نمیتونم به پرنسس برسم حتما خیلی ترسیده(نویسنده: اون به کتفش هم نیست تو نگران نباش)........
#تابع_قوانین_اسلام
#انیمه#مانگا#کمیک#رومان#ژانر_درام
#فانتزی#سریال#میکس#تناسخ#پیج_رومان
#سایکو_نو_سوتوکا#ساکورا_اسکول#داستان_جالب
رفتم تو اتاقم با خودم گفتم حالا که دزدیدمش چیکار کنم این برای انتقام خون پدرم فکر کنم اون رو اعدام کنم ولی نه اینطوری جنگ جهانی میشه تصمیم گیری کار سختیه ولی یه فکری به ذهنم رسید فهمیدم باید از اون استفاده کنم تا قهرمان به مبارزه بکشونم ولی فعلا کاری میکنم که با تلپورت (یه جور جادویی که باهاش سفر میکنن) هم نتونه بیاد دنیای شیاطین
سیا: وقتی از خواب بیدار شدم تو یه سلول بودم به اطرافم نگاه کردم و یادم اومد که پادشاه شیطان من رو دزدیده یه هوفی کشیدم و روی تخت نشستم و از پنجره بیرون رو نگاه کردم ماه سرخ مال دنیای شیاطینه اینجا واقعا حوصله سر بره کاری از دستم بر نمی اومد خب واسم مهم نیست آخر سرنوشت هر انسان مرگه ( نویسنده: سس ماست) کاریش نمیشه کرد پس بهتره کاری به این چیزا نداشته باشم به هر حال یا میمیرم یا نجات پیدا میکنم ولی من مثل پرنسس هی رویایی منتظر پرنس نیستم تا بیاد نجاتم بدون چون چیز بیخودیه (نویسنده: حقا که بی احساسی) روی تخت دراز کشیدم و به ماه نگاه کردم نمیدونستم ماه دنیای شیاطین انقد قشنگ باشه نگاهم رو بردم سمت در سلول که متوجه شدم یه چیزی داره به من نگاه میکنه اهمیت ندادم و دوباره به ماه نگاه کردم و خوابیدم
مائو: خدمتکارم که جاسوسی پرنسس رو میکرد اومد پیشم و گفت که حرکت خواصی نرده نه فریادی نه هیچی و آخرش خوابید گفتم هه اون اصلا به کتفش هم نیست که دزدیدیمش خدایی این کیه خب تقصیری هم نداره به خدمتکارم گفتم تو برو به کارت برس اگه کاری کرد خبرم کن این دختر خیلی جالبه خوشم اومد
ریو: با سربازانم به سمت قلعه پادشاهشیطان بودیم هر بار که از تلپورت استفاده میکردیم به جای قلعه از یه جای دیگه سر در میآوردیم و هربار با هیولا های جدید طرف بودیم واقعا که با این اتفاقات نمیتونم به پرنسس برسم حتما خیلی ترسیده(نویسنده: اون به کتفش هم نیست تو نگران نباش)........
#تابع_قوانین_اسلام
#انیمه#مانگا#کمیک#رومان#ژانر_درام
#فانتزی#سریال#میکس#تناسخ#پیج_رومان
#سایکو_نو_سوتوکا#ساکورا_اسکول#داستان_جالب
۴.۶k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.