پدر خوانده پارت ۱۰

*ا‌ت ویو*
الیپکی می گفت اون بهم نگفته بود . من خودم شنیدم . ولی حتما خوشش نمیاد از اینکه بفهمه من پالگوشش وایستاده بودم پس ..
+ بله بنگچان بهم گفت درواقع خودم ازش پرسیدم
_ اها و اون باید باهام مشورت می کرد
+ من خیلی درخواست کردم بهم بگه
اون از من دفاع کرد پس منم از اون دفاع می کنم .
_ اوف باشه
+ آپا تو چطوری آنقدر زود قصدشو فهمیدی ؟
_ دلیل دیگه ای نمی تونه داشته باشه که پسر کانگ ته مو بیاد اذیتت کنه ؟ پدر کشتگی با من داره نه با تو ( پدر کشنتگیه؟ یا یچیزه دیگست )این همه پسر چرا فقط جیمین ؟ هوم ؟
+ اره ...
_ خب درسا چطوری پیش میره ؟
+ خب امروز که اولین روزم بود زیادم خوب نبود ولی چون ۲ ماه نیومدم مدرسه باید کارای عقب افتاده رو انجام بدم تا آخر هفته‌ی دیگه هم فرصت دارم ولی ..
_ اها ولی چی ؟
+ چون تو درسا عقبم یکی باید بهم کمک می کرد و ...
_ بابا دختر حرفتو کامل بزن
+ جیمین از فردا میاد اینجا
_ چییی؟
+ من خیلی یه معلم گفتم یکی دیگه رو جاش بزاره ولی اون گوش نکرد . تازه باید فیلم هم بگیریم که خانم فکر نکنه می پیچونیمش
بنگچان = فردا باید نصف نیرو هامون رو فقط بزارم جلوی در های مهم که وارد نشه فضولی کنه
_ اصلا پاشو اینجا نمیزاره که بخواد فضولی کنه
+ پس چیکار باید بکنم؟
_ تو بهش آدرس دادی؟
+ نه من آدرس اینجا رو بلد نیستم
_ خب فردا یه طبقه کافه رو اجاره می کنم برید اونجا