پارت ۴۳
که دیدم زنگ در خورد رفتم و درو باز کردم جسی بود تا منو دید پرید بغلم
_ایییی یواش الان بچم آسیب میبینه (خنده)
× نه بابا چه مامان وضیفه شناسی(خنده)
_بله تو هنوز دوستتو نشناختی
×حالا کو تا بشناسمت بزار این بچه به دنیا بیاد وایییی من بیشتر ذوق دارم
_خب حالا خانوم نمیخوای بیای بشینی
×چرا چرا تا صبح که دم در واینمیسم
_(خنده)
رفتیم تو سالن و نشستیم یکم از خودمون پذیرایی کردیم و حرف زدیم با هم
×خب حالا بعد اینکه بچت به دنیا اومد میخوای چیکار کنی یعنی چه برنامه های داری
_هیچی مث بقیه مردم زندگیمونو میکنیم و دیگه هیچوقت بر نمیگردم کره
×یعنی ازدواج نمیکنی
_نه اصلاااا بعد جونکوک از هیچ پسری خوشم نمیاد اصلا من دارم بچه دار میشم برای من زشته خب همین بچم فردا نمیگه بی حیا تو چرا ازدواج کردی
×نه چرا بچت باید تو آینده تو دخالت کنه
_واییی بیخیال بابا اصلا ازاین بحث بکش بیرون جسی
×جونم
_به نظرت دختره یا پسر
×اممم نمیدونم ولی کاش پسر باشه
_نهههه دختر بهتره یه هم دم داشته باشی که هر وقت دلت گرفت باهاش حرف بزنی و آروم بشی تو کارا بهم کمک کنه وقتی از مدرسه بر میگرده بشینه مو به مو اتفاقاتشو تعریف کنه منم مث به مامان وظیفه شناس به حرفاش گوش کنم (لبخند)
×وایییی نگو الان احساساتی میشم ولی اگه پسر باشه نمیزاره تو دلت آب تکون بخوره از اینکه جونکوک ولت کرده نمیزاره حتی یه ذره بهش فک کنی چنان جاشو پر کنه که حتی تو یه لحظه بهش فک نکنی کار میکنه و خرج خودتو و خودشو میده یه مرد قوی میسازه یه مردی که دستش جلو مردم دراز نباشه(لبخند)
_ببین اصلا مهم اینه سالم باشه مگه نه
×اوهوم مهم اینه سالم باشه عزیزم تو به هیچی فک نکن الان فقط مراقب خودت باش هر چی هم خواستی فقط به خودم بگو
_مرسییی من دوستی مث تو نداشتم چیکار میکردم
×نگو ترو خدا این حرفا چیه
_ایییی یواش الان بچم آسیب میبینه (خنده)
× نه بابا چه مامان وضیفه شناسی(خنده)
_بله تو هنوز دوستتو نشناختی
×حالا کو تا بشناسمت بزار این بچه به دنیا بیاد وایییی من بیشتر ذوق دارم
_خب حالا خانوم نمیخوای بیای بشینی
×چرا چرا تا صبح که دم در واینمیسم
_(خنده)
رفتیم تو سالن و نشستیم یکم از خودمون پذیرایی کردیم و حرف زدیم با هم
×خب حالا بعد اینکه بچت به دنیا اومد میخوای چیکار کنی یعنی چه برنامه های داری
_هیچی مث بقیه مردم زندگیمونو میکنیم و دیگه هیچوقت بر نمیگردم کره
×یعنی ازدواج نمیکنی
_نه اصلاااا بعد جونکوک از هیچ پسری خوشم نمیاد اصلا من دارم بچه دار میشم برای من زشته خب همین بچم فردا نمیگه بی حیا تو چرا ازدواج کردی
×نه چرا بچت باید تو آینده تو دخالت کنه
_واییی بیخیال بابا اصلا ازاین بحث بکش بیرون جسی
×جونم
_به نظرت دختره یا پسر
×اممم نمیدونم ولی کاش پسر باشه
_نهههه دختر بهتره یه هم دم داشته باشی که هر وقت دلت گرفت باهاش حرف بزنی و آروم بشی تو کارا بهم کمک کنه وقتی از مدرسه بر میگرده بشینه مو به مو اتفاقاتشو تعریف کنه منم مث به مامان وظیفه شناس به حرفاش گوش کنم (لبخند)
×وایییی نگو الان احساساتی میشم ولی اگه پسر باشه نمیزاره تو دلت آب تکون بخوره از اینکه جونکوک ولت کرده نمیزاره حتی یه ذره بهش فک کنی چنان جاشو پر کنه که حتی تو یه لحظه بهش فک نکنی کار میکنه و خرج خودتو و خودشو میده یه مرد قوی میسازه یه مردی که دستش جلو مردم دراز نباشه(لبخند)
_ببین اصلا مهم اینه سالم باشه مگه نه
×اوهوم مهم اینه سالم باشه عزیزم تو به هیچی فک نکن الان فقط مراقب خودت باش هر چی هم خواستی فقط به خودم بگو
_مرسییی من دوستی مث تو نداشتم چیکار میکردم
×نگو ترو خدا این حرفا چیه
۶۵.۰k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.