مدرسه بانگو
یوهووووو من اومدم ببخشید دیر شد
𝒑𝒂𝒓𝒕5:چوچو عروسیت که یه😜
ادامه........
چویا دوان دوان ب سوی اوج ناتوان (شعر سرودم😂)
چویا:میسا حالت خوبه😰
دازای:میسا عشقم حالت خوبه(وادحل🤯)
چویا:چه زری زدی
دازای:ی زری زدم حالا ب جای زر زدن پاشو بیا ببریمش درمان گاه
چویا:اوففففف باشه
چویا و دازای میسا رو بردن درمان گاه
پزشک =یوسانو
یوسانو:چی کارش کردین این طوری شد
چویا:😶
دازای:🙂🙃
یوسانو نگاه ب چویا:اوکی فهمیدم چی شد😐حالا پاشین گمشین تا اینکه با دنپایی ننه کیساکی نیفتادم ب جونتون(یوسانو تو از کجا دمپایی رو گرفتی🤣 یوسانو :از میسا گرفتم
کیساکی ازون ور:چرا حالا ننه من؟
من:😐😶)
دازای و چویا :الفرار
(یکم بعد)
دازای و چویا:هه هه(نفس زدن)
چویا:خوب تو چی گفتی
دازای:چی چی گفتم
چویا:چی گفتی
دازای:اون چی گفت
چویا :بزنمت میگی یا نه؟
دازای :خیلی خوب ............(در حال فکر کردن) من چی گفتم؟
چویا:پدصگ
چویا درحال زدن دازای
میسا تو درمان گاه مدرسه
یوسانو:میسا حالت خوبه؟
میسا:آ....آره خوبم چویا و دازای کجان ؟
یوسانو :نمد=/
ی صدا از اتاق بقل :نائومییییییییی نکن
که یک دفعه پرده وا میشه و بله ما در اینجا پلنگ یعنی چیزه نائومی و تانیزاکی را مشاهده میکنیم
قیافه میسا و یوسانو:😐
(چند دقیقه بعد )
تانیزاکی:من خیلی متاسفم که شاهد همچین صحنه ای بودی میسا چان
میسا :نه مشکلی نیست اتفاقی بود
نائومی :داداشی بیا بریم
* و دست تانیزاکی و میگیره و از درمانگاه خارج میشوند
میسا:دکتر یوسانو
یوسانو :بله
میسا :من با اجازتون از اینجا میرم
یوسانو :باشه برو ایبی نداره
میسا وقتی از درمان گاه رفت با این صحنه مواجه شد
دازای ب چویا داره میخنده که چویا دمپایی ننه کیساکی رو تو دستش گرفته و چادر ب سرش کرده و داره میگه:پدصگ
دازای:🤣
میسا :یا حضرت اکوتاگاوا
اکوتاگاوا در حال تماشا :ب من چیکار داری؟
میسا :نمد😐
و خیلیییییییییی تصادفی موری و کویو داشتن از راه رو عبور میکردن که با همین صحنه رو برو شدن
(نکته :کویو ناظم مدرسه بود موری هم پزشک دوم مدرسه بود)
همه:😶
کویو:😳اینجا چه خبره؟
موری:🤣
کویو :زهرمار چرا تو میخندی
موری:خب نمیتونم نخندم 🤣
و اینجا میسا و موری و دازای رو داریم که خودشونو ب زور گرفتن که ب چویا نخندن(چرا احساس میکنم عین اون آدما که تو رازبقا حرف میزنن صحبت میکنم😂اسمشونو نمد/: )
چویا:چی ......چیزه
کویو:سری این مسخره بازی هارو جمع کنین
موری:کی پهن کنن😂؟
کویو:خفه
موری:یخ یخه
کویو:چویا
چویا:بله
کویو:اون دمپایی رو بده ب من
(یکم بعد)
همه در حال جر خوردن ب دیدن موری و کویو که دارن میدو عن
دازای:میسا عشقم
میسا:ام بله
دازای:میشه دوست دخترم شی؟
و یک مشت از ناکجاآبادموعود ب دازای میخورد و بله اون چویا بود
چویا:اون دوست دختر منه اسکل خر
همه پسرا مخصوصا موری هجوم میبرن ب سمت چویا
دخترا هم ب دازای
الیس و کیوکا و نائومی کویو هم ب سمت میسا
پسرا و موری:
چویا چرا چیزی ب ما نگفتی کلک؟😜(مطمعنم نیکولای اینو میگه)
از کی تاحالا میسا دوست دختره؟🤨
ببینم باهاش چیز نکردی؟😈(اینو لابد نیکولای گفت)
عروسیت که یه چویا؟😜
چوچو عروسیت که یه؟
اووووووو بعد عروسی چه میکنی کلک؟
رفتی خواستگاریش؟
تو کی دوست دختر گرفتی؟
خیلی بهم میاین میدونستی؟
ب مامان باباتون گفتین؟(اینو صد درصد کنیکیدا میگه)
چه انتخاب خوبی کردی چویا
واییی جنسیت بچه چیه؟(هاجی اینا چشونه بزار از مدرسه برن بعد😂)
دخترا:
دازای حالت خوبه؟
اون مردک و برم بکشم؟
صورتت آسیب ندیده؟
میخوای کمکت کنم بلند شی؟
راستی تو ب میسا گفتی عشقم؟
جدی اینو گفتی؟
دازی داری ب خیانت میکنی (لاور دازای عزیز نقشتونو تو داستان لو دادم😂🗿🚬)
کیوکا و الیس و نائومی و کویو:
ببینم تو با چویا رلی؟
تو کی با چویا رل زدین؟
تو عروسیتون کیک هست؟
ب پدر مادراتون گفتین؟
میسا و چویا :(///>//~//<//)
دازای:دخترا من واسه شمام
که آروم دکمه های لباس رو باز میکنه و سیس پکاش دیده میشن
دخترا :از شدت جذابیت دازای غش کردن و خون دماغ شدن
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوب این پارتم تموم شد ادامه واسه فردا 😚
این پارت یکم سمی شد 😂
بوس بوس بای🥰😘
𝒑𝒂𝒓𝒕5:چوچو عروسیت که یه😜
ادامه........
چویا دوان دوان ب سوی اوج ناتوان (شعر سرودم😂)
چویا:میسا حالت خوبه😰
دازای:میسا عشقم حالت خوبه(وادحل🤯)
چویا:چه زری زدی
دازای:ی زری زدم حالا ب جای زر زدن پاشو بیا ببریمش درمان گاه
چویا:اوففففف باشه
چویا و دازای میسا رو بردن درمان گاه
پزشک =یوسانو
یوسانو:چی کارش کردین این طوری شد
چویا:😶
دازای:🙂🙃
یوسانو نگاه ب چویا:اوکی فهمیدم چی شد😐حالا پاشین گمشین تا اینکه با دنپایی ننه کیساکی نیفتادم ب جونتون(یوسانو تو از کجا دمپایی رو گرفتی🤣 یوسانو :از میسا گرفتم
کیساکی ازون ور:چرا حالا ننه من؟
من:😐😶)
دازای و چویا :الفرار
(یکم بعد)
دازای و چویا:هه هه(نفس زدن)
چویا:خوب تو چی گفتی
دازای:چی چی گفتم
چویا:چی گفتی
دازای:اون چی گفت
چویا :بزنمت میگی یا نه؟
دازای :خیلی خوب ............(در حال فکر کردن) من چی گفتم؟
چویا:پدصگ
چویا درحال زدن دازای
میسا تو درمان گاه مدرسه
یوسانو:میسا حالت خوبه؟
میسا:آ....آره خوبم چویا و دازای کجان ؟
یوسانو :نمد=/
ی صدا از اتاق بقل :نائومییییییییی نکن
که یک دفعه پرده وا میشه و بله ما در اینجا پلنگ یعنی چیزه نائومی و تانیزاکی را مشاهده میکنیم
قیافه میسا و یوسانو:😐
(چند دقیقه بعد )
تانیزاکی:من خیلی متاسفم که شاهد همچین صحنه ای بودی میسا چان
میسا :نه مشکلی نیست اتفاقی بود
نائومی :داداشی بیا بریم
* و دست تانیزاکی و میگیره و از درمانگاه خارج میشوند
میسا:دکتر یوسانو
یوسانو :بله
میسا :من با اجازتون از اینجا میرم
یوسانو :باشه برو ایبی نداره
میسا وقتی از درمان گاه رفت با این صحنه مواجه شد
دازای ب چویا داره میخنده که چویا دمپایی ننه کیساکی رو تو دستش گرفته و چادر ب سرش کرده و داره میگه:پدصگ
دازای:🤣
میسا :یا حضرت اکوتاگاوا
اکوتاگاوا در حال تماشا :ب من چیکار داری؟
میسا :نمد😐
و خیلیییییییییی تصادفی موری و کویو داشتن از راه رو عبور میکردن که با همین صحنه رو برو شدن
(نکته :کویو ناظم مدرسه بود موری هم پزشک دوم مدرسه بود)
همه:😶
کویو:😳اینجا چه خبره؟
موری:🤣
کویو :زهرمار چرا تو میخندی
موری:خب نمیتونم نخندم 🤣
و اینجا میسا و موری و دازای رو داریم که خودشونو ب زور گرفتن که ب چویا نخندن(چرا احساس میکنم عین اون آدما که تو رازبقا حرف میزنن صحبت میکنم😂اسمشونو نمد/: )
چویا:چی ......چیزه
کویو:سری این مسخره بازی هارو جمع کنین
موری:کی پهن کنن😂؟
کویو:خفه
موری:یخ یخه
کویو:چویا
چویا:بله
کویو:اون دمپایی رو بده ب من
(یکم بعد)
همه در حال جر خوردن ب دیدن موری و کویو که دارن میدو عن
دازای:میسا عشقم
میسا:ام بله
دازای:میشه دوست دخترم شی؟
و یک مشت از ناکجاآبادموعود ب دازای میخورد و بله اون چویا بود
چویا:اون دوست دختر منه اسکل خر
همه پسرا مخصوصا موری هجوم میبرن ب سمت چویا
دخترا هم ب دازای
الیس و کیوکا و نائومی کویو هم ب سمت میسا
پسرا و موری:
چویا چرا چیزی ب ما نگفتی کلک؟😜(مطمعنم نیکولای اینو میگه)
از کی تاحالا میسا دوست دختره؟🤨
ببینم باهاش چیز نکردی؟😈(اینو لابد نیکولای گفت)
عروسیت که یه چویا؟😜
چوچو عروسیت که یه؟
اووووووو بعد عروسی چه میکنی کلک؟
رفتی خواستگاریش؟
تو کی دوست دختر گرفتی؟
خیلی بهم میاین میدونستی؟
ب مامان باباتون گفتین؟(اینو صد درصد کنیکیدا میگه)
چه انتخاب خوبی کردی چویا
واییی جنسیت بچه چیه؟(هاجی اینا چشونه بزار از مدرسه برن بعد😂)
دخترا:
دازای حالت خوبه؟
اون مردک و برم بکشم؟
صورتت آسیب ندیده؟
میخوای کمکت کنم بلند شی؟
راستی تو ب میسا گفتی عشقم؟
جدی اینو گفتی؟
دازی داری ب خیانت میکنی (لاور دازای عزیز نقشتونو تو داستان لو دادم😂🗿🚬)
کیوکا و الیس و نائومی و کویو:
ببینم تو با چویا رلی؟
تو کی با چویا رل زدین؟
تو عروسیتون کیک هست؟
ب پدر مادراتون گفتین؟
میسا و چویا :(///>//~//<//)
دازای:دخترا من واسه شمام
که آروم دکمه های لباس رو باز میکنه و سیس پکاش دیده میشن
دخترا :از شدت جذابیت دازای غش کردن و خون دماغ شدن
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوب این پارتم تموم شد ادامه واسه فردا 😚
این پارت یکم سمی شد 😂
بوس بوس بای🥰😘
۲.۰k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.