ددی خشن من

ددی خشن من
ₚₐᵣₜ ¹

سلام من ا.ت هستم ۲۰ سالمه داخل کافه کار میکنم

صبح ساعت ۹
با برخورد نور خورشید به چشمام بلند شدم باز یک روز دیگه ولی خوب اشکال نداره بلند شدم یک دوش ۱۰ دقیق ای گرفتم موهامو خشک کردم و یک میکاپ لایت کردم و لباسم رو پوشیدم و رفتم آشپز خونه و یک آب میوه خوردم و رفتم کافه بعد از سلام از همکارم رفتم پیش بند که به پایین تنه بود و قهوه ای رنگ هم بود رو پوشیدم و به میز ها رسیدگی کردم

ساعت ۱۰ شب بود که کارم تموم شد رفتم پیش بندم رو در آوردم و کیف برداشتم و خدافظی کردم و رفتم سمت خونه همین طوری داشتم میرفتم که حس کردم یک داره تحقیبم میکنه پس قدم امور پیشتر کردم و داشتم به خونم میرسیدم که چیزی به سرم خود و سیاهی

ویو شوگا

صبح زود از خواب پاشدم اول یک دوش ۴۰مینی گرفتم و بعد شلوار و سیاه و پیراهن سفیدم رو پوشیدم عطر تلخ و حالت دادن موهام کارم رو تموم کردم و رفتم پایین روی میز صبحونه نشستم و مشغول صبحونه بودم که مین هو صدا زدم و اومد
٫ بله پسرم
به کای بگو بیاد
٫ چشم
بعد از صمیم کای اومد!
! بله ارباب
کاری که بهت گفتم رو انجام دادی
! بله قربان امروز میرن سراغش
هومم خوبه
.....