به ساز عشق می خوانم بیاد آن دو چشمانت
به ساز عشق می خوانم بیاد آن دو چشمانت
بساط گل به لب دارم ، بیفشانم به دامانت ؟
تمام شهر در خواب است و من یاد تو بیدارم
سراپا چشم دیدارم که شب تابد ز مژگانت
خیال مونست امشب ، امید دست گرم توست
چه خوش بخشیده رویایی به من لبخند پنهانت
به هم زد یک کلام تو شکوه شهرک دل را
چه کاری کرده ای با دل ، بگو جانم به قربانت ؟
چه بنوازی چه ننوازی غرورم سهم قلب تو
تن و دل را بپیچم در حریم عشق سوزانت..
بساط گل به لب دارم ، بیفشانم به دامانت ؟
تمام شهر در خواب است و من یاد تو بیدارم
سراپا چشم دیدارم که شب تابد ز مژگانت
خیال مونست امشب ، امید دست گرم توست
چه خوش بخشیده رویایی به من لبخند پنهانت
به هم زد یک کلام تو شکوه شهرک دل را
چه کاری کرده ای با دل ، بگو جانم به قربانت ؟
چه بنوازی چه ننوازی غرورم سهم قلب تو
تن و دل را بپیچم در حریم عشق سوزانت..
۱.۶k
۰۱ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.