(ازدواج اجباری )
(ازدواج اجباری )
P11
ویو لیا
یکی در رو میزد
درو باز کردم دیدن آ.ت هست
لیا ا.ت این جا چی کار میکنی ؟
ا.ت اومدم بمونم پیشت (با بغض)
لیا با اون مرتیکه:((((
ا.ت ا.....آر......آره(با گریه )
لیا بیا تو
ویو لیا
رفتم شراب ۸۰درصدی آوردم که ا.ت بخوره و خوابش ببره
ا.ت این چیه ؟
لیا شراب
ا.ت من نمیخورم بدم میآید
لیا باشه .....الان واست آب میارم
ا.ت باشه
ویو لیا
رفتم و توی آب خواب آور ریختم
(بچه ها کوک لیا رو خریده که براش کار کنه و لیا از همه چی خبر داره )
ویو ا.ت
وقتی آب رو خوردم یه حسی بهم دست داد و یهو بیهوش شد 😂
ویو لیا
ا.ت بی هوش شد .
و زنگ زدم کوک بیاید و ا.ت رو ببره
ویو کوک رفتم دنبال ا.ت خیلی کیوت خوابیده بود و بردمش خونه
۲۰میم بعد.....
لباسش رو عوض کردم خودم هم لباسم رو عوض کردم و خوابیدم
ویو ا.ت
ادامه دارد........
توی خماری بمونید عزیزانم :))))))
P11
ویو لیا
یکی در رو میزد
درو باز کردم دیدن آ.ت هست
لیا ا.ت این جا چی کار میکنی ؟
ا.ت اومدم بمونم پیشت (با بغض)
لیا با اون مرتیکه:((((
ا.ت ا.....آر......آره(با گریه )
لیا بیا تو
ویو لیا
رفتم شراب ۸۰درصدی آوردم که ا.ت بخوره و خوابش ببره
ا.ت این چیه ؟
لیا شراب
ا.ت من نمیخورم بدم میآید
لیا باشه .....الان واست آب میارم
ا.ت باشه
ویو لیا
رفتم و توی آب خواب آور ریختم
(بچه ها کوک لیا رو خریده که براش کار کنه و لیا از همه چی خبر داره )
ویو ا.ت
وقتی آب رو خوردم یه حسی بهم دست داد و یهو بیهوش شد 😂
ویو لیا
ا.ت بی هوش شد .
و زنگ زدم کوک بیاید و ا.ت رو ببره
ویو کوک رفتم دنبال ا.ت خیلی کیوت خوابیده بود و بردمش خونه
۲۰میم بعد.....
لباسش رو عوض کردم خودم هم لباسم رو عوض کردم و خوابیدم
ویو ا.ت
ادامه دارد........
توی خماری بمونید عزیزانم :))))))
۲۷.۸k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.