ترسناک ترین مافیا PART 15
الکس کنار استخر وایستاده خواستم فرار کنم که اومد و جلوم و گرفت
علامت الکس --
--
چرا فرار میکنی
ا/ت
ام..م خو..ب
بازم ا/ت خواست فرار کنه که -- نزاشت
--
وایستا ببینم چرا گریه کردی ها برای چی شیشیه مشروب به این بزرگی دست ته مگه چی شده که انقدر حالت بد بوده وهمشو خوردی
که یه دفعه ای ا/ت زد زیر گریه و گفت از ج/ک خیلی بدم میاد اون همش باهام بد رفتار میکنه حق حق و فقط به اون میای عوضیییی اهمیت میده حالم ازش بهم میخوره
مگه من چیکارش کردم که اینجوری میکنه که یه دفعه خواست بیفته که الکس گرفتش
و بعدش ا/ت به الکس گفت اگه ج/ک منو دوست نداشته باشه
و هی بخواد منو عصبانی کنه منم میخوام یکی دیگه رو دوست داشته باشم و انو عصبانیش کنم بعدم لباشو به لبای الکس چسبوند (زرشک😨🤯😳)
الکسم تکون نخوردو خواست همرا هیش کنه و دستشو دور کمر ا/ت گذاشت که یه دفعه یک نفر اومد و انارو از هم جدا کرد و یه مشت به صورت الکس زد
وا/ت رو کشید عقب
فکر میکنید کی بود بعله ج/ک بود
ویو ج/ک
رو مبل نشسته بودم و یه لحظه احساس کردم حرف های بدی به ا/ت زدم پس رفتم یکم مشروب خوردم و همین دورخ واستم بگردم که شاید ا/ت روهم پیدا کنم
که دیدم پیش یه پسره است کنار استخر رو داره باهاش حرف میزنه و گریه میکنه که یه لحظه افتاد نمیدونم چرا ولی یه لحظه سریع واکنش نشون دادم و خواستم برم نزدیک
بگیرمش که دیدم اون پسره رو بوسید چی یعنی چی چرا که فهمیدم اون الکس
انقدر عصبانی شدم و خونم به جوش اومد که میخواستم عین کوه اتشفشان منفجر بشم
ولی اصلا نفهمیدم برای چی اون حس بهم دست داد
ا/ت یه لحظه به خودم اومد مو دیدم اون ج/ک که الکسو زد وقتی فهمیدم اونه خیلی نرسیدم و بطری از دستم افتاد و شکست منم که کفشل=ام چون پاشنه بلند
بود از قبل به خاطر اینکه اذیتم میکرد کفشامو دراورده بودم پام رفت روی یه شیشه و زخمیی شد ولی از ترس اون لحظه هیچی حس نکردم
بعدش دیدم ج/ک افتاد به جون الکس و دعوا شون شد و ج/ک حسابی الکس و زد و پسرای دیگه بچه های گروه هم اومدن تهیونگ و جیمی اصلا حتی
جرعت نمیکردن نزدیک ج/ک بشن چون میدونستن الان ج/ک حتی ممکنه اونا رو هم از شدت عصبانیت بزنه بکشه
بعدش دیدم که صورت الکس پر خون شده و نمیتونه از جاش حرکت کنه و ج/ک داشت انو میکشت برای همین رفتم بگیرمش که دستمو گرفت و هلم داد عقب و یه کشده بهم زد
به قدری اون کشیده محکم بود کخ لبم پاره شده بود و از دماغم خون اومد
بعدش دیدم ج/ک اومد نزدیکم و من یکم رفتم عقب که گفت
ج/ک
ای دختره ی هر**زه بگو ببینم تو داشتی اینجا چه غلطی می کردی هااااااااااااااااا
باعصبانیت
ا/ت
مم..ن..
م..ننن.
ج/ک دیگه خونش به جوش اومده بود که دست ا.ت رو محکم گرفت
ج/ک
نه اینجوری تو ادم نمیشی هر..زه خانوم بعدشم کشدشو بردش پسرا خواستن جلوشو بگیرن که ج/ک هلشون داد
ج/ک
این به شما ها هیچ ربطی نداره پس برین عقب اگه نمیخواین شما هارم بکشم بعدشم ا/ت رو برد و پرتش کرد تو ماشین
ا/ت تمم مدت داشت گری می کردو میگفت ب..بخشید ولی ج/ک از بس عصبانی بود تمام مدت داشت به فرمون ماشین دستشو میکوبید و داد میزد
بعد از چند ساعت رسیدن به عمارت
که ج/ک پیاده شد و رفت سراغ ا/ت در ماشینو باز کرد و دست ا/ت رو گرفت کشون کشون بردش داخل یه اتاق که خیلی ترسناک بود
بعدم پرتش کرد جوری که محکم ا/ت
خورد به میزی که اونجا بود و کتشو در اورد و محکم ا/ت رو میزد حدود یه ساعت که گذشت
تمام بدن ا/ت کبود شده بود
که یه دفعه با یه زربه محکم ج/ک به شکم ا/ت اون خون بالا اورد و اونجا بود که ج/ک به خودش اومد
ج/ک
انقدر عصبانی بودم که نفهمیدم چیکار کردمو داشتم ا/ت رو میزدم که دیدم خون بالا اورد اونجا بود که به خودم اومدم وای من چیکار کردم که بعدش خیلی ترسیدم که نکنه ا/ت بمیره
برای همین بغلش کردمو بردم گذاشتمش تو ماشین بعد از یکم رسیدیم به بیمارستان ا/ت هنوز بیهوش بود
بلافاصله دکترا اومدن و ا/ت رو بردن و منم بیرون اتاق منتظر بودم که دیدم بعد حدود یه ساعت دکتر اومد و به من چیزی گفت که اصلا باور نمیکردم
........
شرطا
هرموقع فالورام به 126 تارسید و 10 تا لایک خورد و 10 تا کامنت گداشته شد پارت بعد رو میزارم
علامت الکس --
--
چرا فرار میکنی
ا/ت
ام..م خو..ب
بازم ا/ت خواست فرار کنه که -- نزاشت
--
وایستا ببینم چرا گریه کردی ها برای چی شیشیه مشروب به این بزرگی دست ته مگه چی شده که انقدر حالت بد بوده وهمشو خوردی
که یه دفعه ای ا/ت زد زیر گریه و گفت از ج/ک خیلی بدم میاد اون همش باهام بد رفتار میکنه حق حق و فقط به اون میای عوضیییی اهمیت میده حالم ازش بهم میخوره
مگه من چیکارش کردم که اینجوری میکنه که یه دفعه خواست بیفته که الکس گرفتش
و بعدش ا/ت به الکس گفت اگه ج/ک منو دوست نداشته باشه
و هی بخواد منو عصبانی کنه منم میخوام یکی دیگه رو دوست داشته باشم و انو عصبانیش کنم بعدم لباشو به لبای الکس چسبوند (زرشک😨🤯😳)
الکسم تکون نخوردو خواست همرا هیش کنه و دستشو دور کمر ا/ت گذاشت که یه دفعه یک نفر اومد و انارو از هم جدا کرد و یه مشت به صورت الکس زد
وا/ت رو کشید عقب
فکر میکنید کی بود بعله ج/ک بود
ویو ج/ک
رو مبل نشسته بودم و یه لحظه احساس کردم حرف های بدی به ا/ت زدم پس رفتم یکم مشروب خوردم و همین دورخ واستم بگردم که شاید ا/ت روهم پیدا کنم
که دیدم پیش یه پسره است کنار استخر رو داره باهاش حرف میزنه و گریه میکنه که یه لحظه افتاد نمیدونم چرا ولی یه لحظه سریع واکنش نشون دادم و خواستم برم نزدیک
بگیرمش که دیدم اون پسره رو بوسید چی یعنی چی چرا که فهمیدم اون الکس
انقدر عصبانی شدم و خونم به جوش اومد که میخواستم عین کوه اتشفشان منفجر بشم
ولی اصلا نفهمیدم برای چی اون حس بهم دست داد
ا/ت یه لحظه به خودم اومد مو دیدم اون ج/ک که الکسو زد وقتی فهمیدم اونه خیلی نرسیدم و بطری از دستم افتاد و شکست منم که کفشل=ام چون پاشنه بلند
بود از قبل به خاطر اینکه اذیتم میکرد کفشامو دراورده بودم پام رفت روی یه شیشه و زخمیی شد ولی از ترس اون لحظه هیچی حس نکردم
بعدش دیدم ج/ک افتاد به جون الکس و دعوا شون شد و ج/ک حسابی الکس و زد و پسرای دیگه بچه های گروه هم اومدن تهیونگ و جیمی اصلا حتی
جرعت نمیکردن نزدیک ج/ک بشن چون میدونستن الان ج/ک حتی ممکنه اونا رو هم از شدت عصبانیت بزنه بکشه
بعدش دیدم که صورت الکس پر خون شده و نمیتونه از جاش حرکت کنه و ج/ک داشت انو میکشت برای همین رفتم بگیرمش که دستمو گرفت و هلم داد عقب و یه کشده بهم زد
به قدری اون کشیده محکم بود کخ لبم پاره شده بود و از دماغم خون اومد
بعدش دیدم ج/ک اومد نزدیکم و من یکم رفتم عقب که گفت
ج/ک
ای دختره ی هر**زه بگو ببینم تو داشتی اینجا چه غلطی می کردی هااااااااااااااااا
باعصبانیت
ا/ت
مم..ن..
م..ننن.
ج/ک دیگه خونش به جوش اومده بود که دست ا.ت رو محکم گرفت
ج/ک
نه اینجوری تو ادم نمیشی هر..زه خانوم بعدشم کشدشو بردش پسرا خواستن جلوشو بگیرن که ج/ک هلشون داد
ج/ک
این به شما ها هیچ ربطی نداره پس برین عقب اگه نمیخواین شما هارم بکشم بعدشم ا/ت رو برد و پرتش کرد تو ماشین
ا/ت تمم مدت داشت گری می کردو میگفت ب..بخشید ولی ج/ک از بس عصبانی بود تمام مدت داشت به فرمون ماشین دستشو میکوبید و داد میزد
بعد از چند ساعت رسیدن به عمارت
که ج/ک پیاده شد و رفت سراغ ا/ت در ماشینو باز کرد و دست ا/ت رو گرفت کشون کشون بردش داخل یه اتاق که خیلی ترسناک بود
بعدم پرتش کرد جوری که محکم ا/ت
خورد به میزی که اونجا بود و کتشو در اورد و محکم ا/ت رو میزد حدود یه ساعت که گذشت
تمام بدن ا/ت کبود شده بود
که یه دفعه با یه زربه محکم ج/ک به شکم ا/ت اون خون بالا اورد و اونجا بود که ج/ک به خودش اومد
ج/ک
انقدر عصبانی بودم که نفهمیدم چیکار کردمو داشتم ا/ت رو میزدم که دیدم خون بالا اورد اونجا بود که به خودم اومدم وای من چیکار کردم که بعدش خیلی ترسیدم که نکنه ا/ت بمیره
برای همین بغلش کردمو بردم گذاشتمش تو ماشین بعد از یکم رسیدیم به بیمارستان ا/ت هنوز بیهوش بود
بلافاصله دکترا اومدن و ا/ت رو بردن و منم بیرون اتاق منتظر بودم که دیدم بعد حدود یه ساعت دکتر اومد و به من چیزی گفت که اصلا باور نمیکردم
........
شرطا
هرموقع فالورام به 126 تارسید و 10 تا لایک خورد و 10 تا کامنت گداشته شد پارت بعد رو میزارم
۲۰.۵k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.