PART 8
که بعد از ۲۵ مین رسیدیم عمارت .
ا/ت : کوکی امشب من شام درست میکنم .
جونگکوک : نه لازم نکرده تو درست کنی قشنگ معلومه دست پخت افتضاحه .
ا/ت روبه جونگکوک : جونگکوک حداقل میزاشتی درست کنم میخوردی بعد اینو میگفتی هقققق . ( با چشم های خیلی گریون به طرف اتاقش رفت . )
________________________________________
( ا/ت ویو )
رفتم تو اتاقم و درو قفل کردم بعدشم رفتم لباس راحتیم پوشیدم هققق ( اسلاید بعدی )( وقتی جونگکوک ا/ت رو دزدید ا/ت کیفشو داشت و بلک کارتش تو کیفش بود برای همین با کارت خودش می رفت خرید البته مجبور بود با بادیگارد های جونگکوک بره . )
________________________________________
ا/ت : هققق اصن چرا من به خاطر هقققق اون عوضی باید همش هقققق گریه کنم هققق اول بابامو کشت هققق بعد منو دزدید برده ی خودش گیر آورد هقققق حالا هم همش بهم گیر میده هققق .
_____________________________________
( جونگکوک ویو )
اوووف .... حق با ا/ت بود باید میزاشتم اول درست کنه ، باید برم از دلش در بیارم .
__________________________________
ا/ت : جیقققققققققققق
جونگکوک : ( سریع به طرف در اتاق ا/ت رفت ) ا/تتتتتت؟!وایسا ببینم این نامه اینجا چیکار میکنه ؟!
( جونگکوک نامه رو باز میکنه ( داخل نامه : سلام آقای جئون جونگکوک ، من به خودم زحمت دادم ا/ت رو یا همون دوست دخترتو دزدیدم ، و یه جایی بردمش که عمرا بتونی پیداش کنی . با افتخار لی سانگ . )
جونگکوک : اون عوضی رو میکشممممم چطور جرعت کرده دست به ا/ت ی من بزنه .
البته فکر نکنم ا/ت دیگه از من خوشش بیاد و خب حقم داره من تو این یکی دوروز خیلی اذیتش کردم ...
ا/ت : کوکی امشب من شام درست میکنم .
جونگکوک : نه لازم نکرده تو درست کنی قشنگ معلومه دست پخت افتضاحه .
ا/ت روبه جونگکوک : جونگکوک حداقل میزاشتی درست کنم میخوردی بعد اینو میگفتی هقققق . ( با چشم های خیلی گریون به طرف اتاقش رفت . )
________________________________________
( ا/ت ویو )
رفتم تو اتاقم و درو قفل کردم بعدشم رفتم لباس راحتیم پوشیدم هققق ( اسلاید بعدی )( وقتی جونگکوک ا/ت رو دزدید ا/ت کیفشو داشت و بلک کارتش تو کیفش بود برای همین با کارت خودش می رفت خرید البته مجبور بود با بادیگارد های جونگکوک بره . )
________________________________________
ا/ت : هققق اصن چرا من به خاطر هقققق اون عوضی باید همش هقققق گریه کنم هققق اول بابامو کشت هققق بعد منو دزدید برده ی خودش گیر آورد هقققق حالا هم همش بهم گیر میده هققق .
_____________________________________
( جونگکوک ویو )
اوووف .... حق با ا/ت بود باید میزاشتم اول درست کنه ، باید برم از دلش در بیارم .
__________________________________
ا/ت : جیقققققققققققق
جونگکوک : ( سریع به طرف در اتاق ا/ت رفت ) ا/تتتتتت؟!وایسا ببینم این نامه اینجا چیکار میکنه ؟!
( جونگکوک نامه رو باز میکنه ( داخل نامه : سلام آقای جئون جونگکوک ، من به خودم زحمت دادم ا/ت رو یا همون دوست دخترتو دزدیدم ، و یه جایی بردمش که عمرا بتونی پیداش کنی . با افتخار لی سانگ . )
جونگکوک : اون عوضی رو میکشممممم چطور جرعت کرده دست به ا/ت ی من بزنه .
البته فکر نکنم ا/ت دیگه از من خوشش بیاد و خب حقم داره من تو این یکی دوروز خیلی اذیتش کردم ...
۱۲.۹k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.