Trust me part. 3
بهم اعتماد کن
پارت دوم
☆.。.:* .。.:*☆☆.。.:* .。.:*☆
روی صندلی نشستم که دیدیم لیا سرش پاینه
+ لیا حالت بده؟ چیزی شده؟
نه ارومی گفت و سرشو روی میز گذاشت
این چند وقته نمیدونم لیا چشه نگرانش بودم
توی همین فکرت بودم که استاد وارد کلاس شد و درس دادنش رو شروع کرد و هرچی نکته می گفت و مینوشتم که بالاخره کلاس تمام شد و از کلاس خارج شدیم
سمت قفسه هامون رفتیم و بطری ابمو برداشتم و می خواستم اب بخورم که دیدم جونگ کوک داره به یک دختر زور میگه و موهاتو می کشه از این کارش عصبی شدم
در بتری رو بستمو و گذاشتم توی قفسه و در محکم بستم و با قدمای محکم سمتش رفتمو دست دختره و کشیدمو پشت خودم نگهش داشتم
+ باز چه مرگته؟؟؟ دختر جدید دیدی باز اذیتت هات شروع شد
کوک: به تو ربطی نداره شیون بیا اینجا
+ هیچ جایی با تو نمیاد و بدون تو اون رفیقای روانیت هیچی نیستین و هر غلطی که دوست دارین نمی توینن بکینن
دست اون دخترو کشیدمو از سالون بردمش بیرون تو راه فقط داشت گریه می کرد
پشت سرم هم لیا داشت میامد که دختره رو روی صندلی نشوندم و خودم روی زمین نشستم
+گریه نکن اونا هیچ غلطی نمی تونن بکنن
لیا: اره گریه نکن
سرشو تکون داد و اشکاشو پاک کرد
+ اسمت چیه؟
شیون: شیون مین شیون
+ خوش بختم منم چوی هی ماهام ایشون هم سان لیاست
شیون لبخند زد و به ما نگاه می کرد
+ تازه امدی؟
شیون: اره
+ اها اوکی از این به بعد با ما بسا تا اونا اذیتت نکن
شیون: باش
دو هفته از اون اتفاقی که برای شیون افتاده بود میگذشت و ما خیلی باهم صمیمی شده بودیم و بعضی از درسا رو توی یک کلاس بودیم
امروز مثل همیشه داشتم میرفتم سمت دانشگاه که سوهو رو دیدم
تا دیدیمش شناختمش ولی به روش نیاوردم وقتی اون به من نگاه کرد و شناخت
سوهو: ماها
سر جام وایستادم و سریع به خودم امد و حرکت کنم ولی بهم رسید و دستمو گرفت
سوهو: ماها صبر کن
+ ولم کن برو اون ور
سوهو: گوش کن لطفا
+ نمی خوام برو اون ور
سوهو: بیا باهم صحبت کنیم
+ من با یک عوضی حرفی ندارم برو اون ور
سوهو: ولی من دارم گوش کن
+ برو اون ور کلاسم دیر میشه
سوهو:(صداشو بالا برد) گوش کن
+ گمشو اون...........
مرد: اونجا چخبره؟ چی کارش داری؟
با صدایی که شنیدیم هردوتامون برگشتیم و پشت سرمون رو نگاه کردیم
که دیدم.........
بمانید در خماری😇
نظرا زیاد باشه امشب ادمش رو میزارم 😘
دوستون دارم💜💜
پارت دوم
☆.。.:* .。.:*☆☆.。.:* .。.:*☆
روی صندلی نشستم که دیدیم لیا سرش پاینه
+ لیا حالت بده؟ چیزی شده؟
نه ارومی گفت و سرشو روی میز گذاشت
این چند وقته نمیدونم لیا چشه نگرانش بودم
توی همین فکرت بودم که استاد وارد کلاس شد و درس دادنش رو شروع کرد و هرچی نکته می گفت و مینوشتم که بالاخره کلاس تمام شد و از کلاس خارج شدیم
سمت قفسه هامون رفتیم و بطری ابمو برداشتم و می خواستم اب بخورم که دیدم جونگ کوک داره به یک دختر زور میگه و موهاتو می کشه از این کارش عصبی شدم
در بتری رو بستمو و گذاشتم توی قفسه و در محکم بستم و با قدمای محکم سمتش رفتمو دست دختره و کشیدمو پشت خودم نگهش داشتم
+ باز چه مرگته؟؟؟ دختر جدید دیدی باز اذیتت هات شروع شد
کوک: به تو ربطی نداره شیون بیا اینجا
+ هیچ جایی با تو نمیاد و بدون تو اون رفیقای روانیت هیچی نیستین و هر غلطی که دوست دارین نمی توینن بکینن
دست اون دخترو کشیدمو از سالون بردمش بیرون تو راه فقط داشت گریه می کرد
پشت سرم هم لیا داشت میامد که دختره رو روی صندلی نشوندم و خودم روی زمین نشستم
+گریه نکن اونا هیچ غلطی نمی تونن بکنن
لیا: اره گریه نکن
سرشو تکون داد و اشکاشو پاک کرد
+ اسمت چیه؟
شیون: شیون مین شیون
+ خوش بختم منم چوی هی ماهام ایشون هم سان لیاست
شیون لبخند زد و به ما نگاه می کرد
+ تازه امدی؟
شیون: اره
+ اها اوکی از این به بعد با ما بسا تا اونا اذیتت نکن
شیون: باش
دو هفته از اون اتفاقی که برای شیون افتاده بود میگذشت و ما خیلی باهم صمیمی شده بودیم و بعضی از درسا رو توی یک کلاس بودیم
امروز مثل همیشه داشتم میرفتم سمت دانشگاه که سوهو رو دیدم
تا دیدیمش شناختمش ولی به روش نیاوردم وقتی اون به من نگاه کرد و شناخت
سوهو: ماها
سر جام وایستادم و سریع به خودم امد و حرکت کنم ولی بهم رسید و دستمو گرفت
سوهو: ماها صبر کن
+ ولم کن برو اون ور
سوهو: گوش کن لطفا
+ نمی خوام برو اون ور
سوهو: بیا باهم صحبت کنیم
+ من با یک عوضی حرفی ندارم برو اون ور
سوهو: ولی من دارم گوش کن
+ برو اون ور کلاسم دیر میشه
سوهو:(صداشو بالا برد) گوش کن
+ گمشو اون...........
مرد: اونجا چخبره؟ چی کارش داری؟
با صدایی که شنیدیم هردوتامون برگشتیم و پشت سرمون رو نگاه کردیم
که دیدم.........
بمانید در خماری😇
نظرا زیاد باشه امشب ادمش رو میزارم 😘
دوستون دارم💜💜
۱۲.۸k
۲۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.