فیک کوک جدایی پارت پنجم
از زبان ا/ت
لیسا کارش تموم شد و آمد پایین
گفتم: بیا بالا کارت دارم
گفت: باشه الان میام
لیسا امد تو اتاق به آیو گفتم که هر کاری که دوست داره میتونه بکنه
روم رو بطرف لیسا کردم و
گفتم: تو با جونگ کوک و تهیونگ چیکار داری؟ ( باداد)
گفت: هیچی تو چیکار داری هااا ( اونم با داد )
وسایل خودم و آیو رو جمع کردم و رفتم تا سوار ماشین بشم دیدم یک کسی با سرعت داره میاد سمتم نزدیک تر شد که دیدم جونگ کوکه اینجا چیکار میکرد دلم میخواست که بغلش کنم اما غرورم نزاشت لیسا و آیو باخبر بودن و رفتن داخل تا ما راحت باشیم. وقتی که کوک داشت نزدیکم میشد غرورم رو شکستم و خودم رو پرت کردم سمتش
از زبان کوک
وقتی که نزدیکش شدم خودشو پرت کرد بغلم و من هم با تعجب نگاش کردم و موهاش رو نوازش کردم
اینم از سوپرایز من❤️❤️❤️
لیسا کارش تموم شد و آمد پایین
گفتم: بیا بالا کارت دارم
گفت: باشه الان میام
لیسا امد تو اتاق به آیو گفتم که هر کاری که دوست داره میتونه بکنه
روم رو بطرف لیسا کردم و
گفتم: تو با جونگ کوک و تهیونگ چیکار داری؟ ( باداد)
گفت: هیچی تو چیکار داری هااا ( اونم با داد )
وسایل خودم و آیو رو جمع کردم و رفتم تا سوار ماشین بشم دیدم یک کسی با سرعت داره میاد سمتم نزدیک تر شد که دیدم جونگ کوکه اینجا چیکار میکرد دلم میخواست که بغلش کنم اما غرورم نزاشت لیسا و آیو باخبر بودن و رفتن داخل تا ما راحت باشیم. وقتی که کوک داشت نزدیکم میشد غرورم رو شکستم و خودم رو پرت کردم سمتش
از زبان کوک
وقتی که نزدیکش شدم خودشو پرت کرد بغلم و من هم با تعجب نگاش کردم و موهاش رو نوازش کردم
اینم از سوپرایز من❤️❤️❤️
۳.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲