𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۲ پارت ۱۲
_شما اینجا چیکار میکنین؟صب کن نکنه اونایی که با زندایی حرف نیزدن مشا بودین؟
¥بله ما بودیم خانم
_میسو درو ببند
=باشه
میسو خاست در وببنده که یهو در محکم خورد به صورت میسو و ماهان اومد تو
_بزمجه چه خبره دماغ دختر بیچاره رو شکوندی وحشی عوضی
سریع پاشدم برم ببینم دماغش چیشده که پام گیر کرد به هم و افتادم تو مطهره اونم نتونست وایسته و افتاد رو فاطمه
از اونجایی که فاطمه دختر بسیار لاغر و ضعیفیه همگی با افتادیم روی میسو توی این فرصت گفتم بزا یه کخی هم به ماهان بریزمپس وقتی داشتیم میوفتادیم زمین یک پامو اوردم بالا با اینکه باعث اسیب زیادی به دخترا میشد ولی دلمم خنک میشد با پا محکم زدم تو کله ی ماهان که اونم با صورت خورد تو در🤣🤣🤣اصن یه خر تو خری شد
منتها چون من داشتم میوفتادم نمیتونست بگه که عمدا زدم
=اخخخخ مامااااان له شدم عاقا غلط کردم پاشین از روم میخوام برم
به هزار بدبختی از روی بیچاره بلند شدیم
کمکش کردیم وایسته
وقتی پاشدم یکی دیگه محکم با دستم زدم تو کله ی ماهان که اخ بلندی گفت
○چرا میزنی؟
_برا اینکه مث این گاوا سرتو انداختی اومدی تو اتاق و دماغ دوستمو ناقص کردی
○فعلا که خودتون داشتین تبدیل به رب میکردینش😏😆
_مرضضضض
یه جیغ بلند کشیدم که فرار کرد رفت پایین
درو قفل کردم و نشستیم رو تخت
_خب بگین چرا اومدین
£بخدا تگه یبار دیگه بگی چرا اومدین جرت میدم کثافت اومدیم خیر سرمون از حال دوستمون با خبر بشیم
_عاقااا ببخشید من خوبم بچه ها نگران نباشین
¥اما بازم باید حواست باشه
_فقط سرم درد میکرد گفتم برم بخوابم یکم
=الان خوبی دیگه اره؟
_اره بابا خوبم ای بابا
یهو گوشیه میسو زنگ خورد
=عه بچه ها اریا زنگ میزنه
_هوم خب ببین چیکار داره؟
=الو
=خوبم مرسی تو خوبی
=ممنون چه خبر چیکار میکنی
=امروز؟
=کجا؟
=نمیدونم دخترا میان یا نه
=اگه مسرا هم میان که عالیه ولی ا.ت فکر نکنم بیاد
=چون امروز تو مدرسه حالش خوب نبود
=باشه ما با دخترا ساعت ۴ اونجاییم
=قربونت خدافظ
_قربونت خدافظ(ادای میسو رو در اورد🙄🤣)
ایشششش اسکل
=درد و بلا
£چی میگفت؟
=گفت میاین بریم شهربازی؟
¥ارههه بریممم
=گفت پسرا هم هستن ولی رادوین رو نگفت فک کنم نیست اون
£عالیه من که پایه ام بریم
=گفت اگه میاین ساعت ۴ میایم دنبالتون
£اونی پس بریم
_بسلامت
😐😐😐¥
=خدافظ
دخترا رقتن و منم موندم تو اتاقم
رفتم تو اتاق مینا
_مینا
☆بله
_پاشو حاضر شو
☆براچی؟جایی قراره بریم؟
_قراره بریم خونه ی رادین رو پیدا کنیم پاشو
☆عا باشه فقط به مامان چی بگیم؟
_میگیم میریم پارکی جایی چمیدونم حالا پاشو
☆اوکی
حاضر شدیم رفتیم پایین که زندایی سراسیمه اومد سراغمون
♡کجا؟شال و کلاه کردین کجا بسلامتی؟
_میریم پارک زندایی.........
¥بله ما بودیم خانم
_میسو درو ببند
=باشه
میسو خاست در وببنده که یهو در محکم خورد به صورت میسو و ماهان اومد تو
_بزمجه چه خبره دماغ دختر بیچاره رو شکوندی وحشی عوضی
سریع پاشدم برم ببینم دماغش چیشده که پام گیر کرد به هم و افتادم تو مطهره اونم نتونست وایسته و افتاد رو فاطمه
از اونجایی که فاطمه دختر بسیار لاغر و ضعیفیه همگی با افتادیم روی میسو توی این فرصت گفتم بزا یه کخی هم به ماهان بریزمپس وقتی داشتیم میوفتادیم زمین یک پامو اوردم بالا با اینکه باعث اسیب زیادی به دخترا میشد ولی دلمم خنک میشد با پا محکم زدم تو کله ی ماهان که اونم با صورت خورد تو در🤣🤣🤣اصن یه خر تو خری شد
منتها چون من داشتم میوفتادم نمیتونست بگه که عمدا زدم
=اخخخخ مامااااان له شدم عاقا غلط کردم پاشین از روم میخوام برم
به هزار بدبختی از روی بیچاره بلند شدیم
کمکش کردیم وایسته
وقتی پاشدم یکی دیگه محکم با دستم زدم تو کله ی ماهان که اخ بلندی گفت
○چرا میزنی؟
_برا اینکه مث این گاوا سرتو انداختی اومدی تو اتاق و دماغ دوستمو ناقص کردی
○فعلا که خودتون داشتین تبدیل به رب میکردینش😏😆
_مرضضضض
یه جیغ بلند کشیدم که فرار کرد رفت پایین
درو قفل کردم و نشستیم رو تخت
_خب بگین چرا اومدین
£بخدا تگه یبار دیگه بگی چرا اومدین جرت میدم کثافت اومدیم خیر سرمون از حال دوستمون با خبر بشیم
_عاقااا ببخشید من خوبم بچه ها نگران نباشین
¥اما بازم باید حواست باشه
_فقط سرم درد میکرد گفتم برم بخوابم یکم
=الان خوبی دیگه اره؟
_اره بابا خوبم ای بابا
یهو گوشیه میسو زنگ خورد
=عه بچه ها اریا زنگ میزنه
_هوم خب ببین چیکار داره؟
=الو
=خوبم مرسی تو خوبی
=ممنون چه خبر چیکار میکنی
=امروز؟
=کجا؟
=نمیدونم دخترا میان یا نه
=اگه مسرا هم میان که عالیه ولی ا.ت فکر نکنم بیاد
=چون امروز تو مدرسه حالش خوب نبود
=باشه ما با دخترا ساعت ۴ اونجاییم
=قربونت خدافظ
_قربونت خدافظ(ادای میسو رو در اورد🙄🤣)
ایشششش اسکل
=درد و بلا
£چی میگفت؟
=گفت میاین بریم شهربازی؟
¥ارههه بریممم
=گفت پسرا هم هستن ولی رادوین رو نگفت فک کنم نیست اون
£عالیه من که پایه ام بریم
=گفت اگه میاین ساعت ۴ میایم دنبالتون
£اونی پس بریم
_بسلامت
😐😐😐¥
=خدافظ
دخترا رقتن و منم موندم تو اتاقم
رفتم تو اتاق مینا
_مینا
☆بله
_پاشو حاضر شو
☆براچی؟جایی قراره بریم؟
_قراره بریم خونه ی رادین رو پیدا کنیم پاشو
☆عا باشه فقط به مامان چی بگیم؟
_میگیم میریم پارکی جایی چمیدونم حالا پاشو
☆اوکی
حاضر شدیم رفتیم پایین که زندایی سراسیمه اومد سراغمون
♡کجا؟شال و کلاه کردین کجا بسلامتی؟
_میریم پارک زندایی.........
۹.۱k
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.