𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟔
& پشه نره توو دهنت
(با این حرفش به خودت اومدی )
ات: ببخشید
& عیبی نداره بشین بریم
ده دقیقه بود که راه افتاده بودیم و سکوت کامل بود
&خب حالت بهتره؟
ات :بله واقعا مرسی خیلی بهت بده کارم
& چه جوری میخوای جبرانش کنی
ات :مممم ناهار چطوره؟
& خوبه تازه گشنمم هست جوجه طلایی
ات :چی گفتی .... جوجه طلایی؟
& چطور مگه ؟
ات: من رو این جوری صدا نکن (با کمی عصبانیت )
& چرا اونوقت
ات : فقط یک نفر تو دنیا اجازه داره
& خب کجا هست اون یک نفر؟
ات : نمی دونم اما فقط از خدا میخوام حالش
خوب باشه
& برات اون نفر مهم بود ؟
ات :حتی بیشتر از خودم برام مهم بود
&دوست داشتی پیشت باشه ؟
ات: بیشتر از هر چی تو دنیا دوست داشتم الان پیشم باشه ..... (بغض کردی)
.&خب بزار بحث رو عوض کنم ..... ناهار چی می خوای بدی بهمون ؟
ات :خب یه رستوران خیلی خوب توو این شهر هست اسمش گونه دوو
&تو به ماشین اونجوری نگاه می کردی بعد می خوای به یه غریبه تو همچون رستوران گرونی ناهار بدی؟
ات: يا من گدا نیستم فقط ماشینت چون ماشین رویاهای من بود خیلی ذوق کردم واسه همین خیلی خوشم اومد ازش بعدشم من بهت واقعا چیز بزرگی بدهکارم و فقط دارم سر و تهش رو به هم وصل می کنم پس باید یه ناهار خوب بدم بهت........
& ممم قبوله
ات: راستی اسم من *پارک ات هست
& پارک ات ؟؟؟ مطمئنی؟.....
ات: تکنیکالی نه پارک نیست اما من زیر باز زور نمیرم
&زور؟....
ات :اره اسم زوری رو دوست ندارم
&اوکی خانم پارک
ات: خب اسم شما چیه؟
& فعلا مهم نیست
ات: باشه خب نگو......
&ناراحت شدی نگفتم بهت
ات: نه عیبی نداره
بعد از رسیدن به رستوران که جای واقعا شیکی بود یه گوشه رو انتخاب کردیم و نشستیم ...... من کلا صورت این فردی که جلوم بود رو نمی دیدم حتی
اسمش رو هم نمی دونستم داشت واقعا میرفت روی مخم
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟔
& پشه نره توو دهنت
(با این حرفش به خودت اومدی )
ات: ببخشید
& عیبی نداره بشین بریم
ده دقیقه بود که راه افتاده بودیم و سکوت کامل بود
&خب حالت بهتره؟
ات :بله واقعا مرسی خیلی بهت بده کارم
& چه جوری میخوای جبرانش کنی
ات :مممم ناهار چطوره؟
& خوبه تازه گشنمم هست جوجه طلایی
ات :چی گفتی .... جوجه طلایی؟
& چطور مگه ؟
ات: من رو این جوری صدا نکن (با کمی عصبانیت )
& چرا اونوقت
ات : فقط یک نفر تو دنیا اجازه داره
& خب کجا هست اون یک نفر؟
ات : نمی دونم اما فقط از خدا میخوام حالش
خوب باشه
& برات اون نفر مهم بود ؟
ات :حتی بیشتر از خودم برام مهم بود
&دوست داشتی پیشت باشه ؟
ات: بیشتر از هر چی تو دنیا دوست داشتم الان پیشم باشه ..... (بغض کردی)
.&خب بزار بحث رو عوض کنم ..... ناهار چی می خوای بدی بهمون ؟
ات :خب یه رستوران خیلی خوب توو این شهر هست اسمش گونه دوو
&تو به ماشین اونجوری نگاه می کردی بعد می خوای به یه غریبه تو همچون رستوران گرونی ناهار بدی؟
ات: يا من گدا نیستم فقط ماشینت چون ماشین رویاهای من بود خیلی ذوق کردم واسه همین خیلی خوشم اومد ازش بعدشم من بهت واقعا چیز بزرگی بدهکارم و فقط دارم سر و تهش رو به هم وصل می کنم پس باید یه ناهار خوب بدم بهت........
& ممم قبوله
ات: راستی اسم من *پارک ات هست
& پارک ات ؟؟؟ مطمئنی؟.....
ات: تکنیکالی نه پارک نیست اما من زیر باز زور نمیرم
&زور؟....
ات :اره اسم زوری رو دوست ندارم
&اوکی خانم پارک
ات: خب اسم شما چیه؟
& فعلا مهم نیست
ات: باشه خب نگو......
&ناراحت شدی نگفتم بهت
ات: نه عیبی نداره
بعد از رسیدن به رستوران که جای واقعا شیکی بود یه گوشه رو انتخاب کردیم و نشستیم ...... من کلا صورت این فردی که جلوم بود رو نمی دیدم حتی
اسمش رو هم نمی دونستم داشت واقعا میرفت روی مخم
۱۴.۸k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.