خاطرات یک هکر کلاه سفید
ســـلام
بعد سال ها دوری از فضای وبلاگ نویسی
بعد از وقفه ای بیش از چند سال خوشحالم دوباره از این فضای دوست داشتنی یعنی ویسگون دست به قلم شدم تا اینبار به شکل دیگه ای فعالیت کنم.
اون روزا دنیای مجازی مثل الان نبود ...
شخصیت های مجازی اکثرا با قلمشون شناخته میشدن و شاخ شدن توی اون فضا کار هرکسی نبود
خبری از محتوای تصویری و عکس های بزک دوزک شده و هزار نوع فیلتر و ادیت با هوش مصنوعی نبود
تقریبا پول توی اون اکوسیستم جایی نداشت و همه حضورشون فقط برای این بود که محیط اجتماعی وسیع تری از اطرافیانشون رو تجربه کنن و تخصص حرف اول رو میزد ، مثل این روزا همه کارشناس و مربی و کوچ نبودن =))
خلاصه یاد باد آن روزگاران هرچه بود دوران شیرینی بود
یادمه همیشه میگفتم یه کتاب مینویسم با عنوان خاطرات یک وبلاگـــ نویس و از تجارب و اتفاقاتی که برام افتاده میگم ، ولی آدما همیشه خیلی کارا رو دوست دارن انجام بدن و متاسفانه وقفه میندازن تا یه روزی میبینی تاریخ انقضاش میرسه ، الان نه تنها اون خاطرات چون با فضای الان خیلیییی فرق داره منقضی شده بلکه اصلا یادم هم نمیاد دیگه بعد 15 سال :))))
بنابراین آخرای این پستم بذارید نصیحت بکنم اول خودم و بعدم شمارو :
هرزمانی فکر میکنید یه کاریو باید بکنید تعلل نکنید همون موقع بکنیدش حتما ... اصلا امونش ندید :))
چون اگر همون وقت نکنید یا دیگه نمیکنید یا بخواید هم بکنید دیگه وقت کردن نیست و میبینید از وقتش گذشته که گذشتهههه ...
خلاصه کـه گذشته ها گذشتــه ...
بیاید در زمان حال باشیم و از حال لذت ببریم نظرتون ؟؟؟
اینبار میخوام بکنم دیگه ...
چیو ؟؟؟
کاری که میخوام بکنم رو دیگه :))
یعنی میخوام اینجـا در ویــسگون فعالیت کنم و خاطـرات و چـالش های کـاری خودم رو با شما تحت عنوان (( خاطرات یک هکر کلاه سفید )) به اشتراک بگذارم.
این اولین پستم بود و این شروع رو با این کلام تموم میکنم چون خیلیییی مهمه
از اون مهم هایی که باید زیرش رو خط بکشید ، همیشه مراقب امنیـتتون باشید ...
{ امنیتتون همیشه برقرار ، ارادتمند شما یک عدد هکر کلاه سفید }
بعد سال ها دوری از فضای وبلاگ نویسی
بعد از وقفه ای بیش از چند سال خوشحالم دوباره از این فضای دوست داشتنی یعنی ویسگون دست به قلم شدم تا اینبار به شکل دیگه ای فعالیت کنم.
اون روزا دنیای مجازی مثل الان نبود ...
شخصیت های مجازی اکثرا با قلمشون شناخته میشدن و شاخ شدن توی اون فضا کار هرکسی نبود
خبری از محتوای تصویری و عکس های بزک دوزک شده و هزار نوع فیلتر و ادیت با هوش مصنوعی نبود
تقریبا پول توی اون اکوسیستم جایی نداشت و همه حضورشون فقط برای این بود که محیط اجتماعی وسیع تری از اطرافیانشون رو تجربه کنن و تخصص حرف اول رو میزد ، مثل این روزا همه کارشناس و مربی و کوچ نبودن =))
خلاصه یاد باد آن روزگاران هرچه بود دوران شیرینی بود
یادمه همیشه میگفتم یه کتاب مینویسم با عنوان خاطرات یک وبلاگـــ نویس و از تجارب و اتفاقاتی که برام افتاده میگم ، ولی آدما همیشه خیلی کارا رو دوست دارن انجام بدن و متاسفانه وقفه میندازن تا یه روزی میبینی تاریخ انقضاش میرسه ، الان نه تنها اون خاطرات چون با فضای الان خیلیییی فرق داره منقضی شده بلکه اصلا یادم هم نمیاد دیگه بعد 15 سال :))))
بنابراین آخرای این پستم بذارید نصیحت بکنم اول خودم و بعدم شمارو :
هرزمانی فکر میکنید یه کاریو باید بکنید تعلل نکنید همون موقع بکنیدش حتما ... اصلا امونش ندید :))
چون اگر همون وقت نکنید یا دیگه نمیکنید یا بخواید هم بکنید دیگه وقت کردن نیست و میبینید از وقتش گذشته که گذشتهههه ...
خلاصه کـه گذشته ها گذشتــه ...
بیاید در زمان حال باشیم و از حال لذت ببریم نظرتون ؟؟؟
اینبار میخوام بکنم دیگه ...
چیو ؟؟؟
کاری که میخوام بکنم رو دیگه :))
یعنی میخوام اینجـا در ویــسگون فعالیت کنم و خاطـرات و چـالش های کـاری خودم رو با شما تحت عنوان (( خاطرات یک هکر کلاه سفید )) به اشتراک بگذارم.
این اولین پستم بود و این شروع رو با این کلام تموم میکنم چون خیلیییی مهمه
از اون مهم هایی که باید زیرش رو خط بکشید ، همیشه مراقب امنیـتتون باشید ...
{ امنیتتون همیشه برقرار ، ارادتمند شما یک عدد هکر کلاه سفید }
۱.۰k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.