Vimin
Part 14🖤
نزدیک یک ساعت کشید تا هوبرشون برسه تویاین تایم دوتایی از پشت بهم تکیه داده بودن و درد و دل میکردن
+ بابام بزور می خواست منو با یه امگا جفت کنه اونم فقط بخاطر اینکه از این ویروسه نگیرم منم از خونه زدم بیرون که بعدش جناب عالی پریدی تو ماشینم
جیمین تکیه اشو از ته گرفت که از پشت رو زمین افتاد
- حقته آقای عن حالا هی اینو بکوب تو سرم اه اه
خب اگه بخوام من بگم ....
حرفش با صدای زنگ گوشیش که متعلق به اپ هوبر بود نصفه موند
- ته پاشو اونور وایستاده
+ ته ؟؟
- آره خب چیه مخفف اسمته پاشو دیگه
تهیونگمتعجب از لقبی که جیمین بهش داده بد از سر جاش بلند شد و باهم به سمت اونور جاده حرکت کردن سوار ماشین شدن و هر کدوم سرشونو به پنجره ی کناریشون تکیه دادن
........
تهیونگ با کرختی چشاش و باز کرد و با محیط نا آشنایی روبرو شد
سراسیمه رو تخت نشست و دور و برشو برنداز کرد اون تو ماشین نبود اون تو یه اتاق بود ؟ اونم اتاقی به این گرونی ؟ پس جیمین کو ؟
مگه باهم نبودن ؟
همینطور که داشت دور و برشو برانداز میکرد در بزرگ دولنگه اتاق باز شد و مردی خوش پوش وارد شد
/ به خونه خودتون خوش اومدین قربان
+ چی بلغور میکنی بابا درست بگو من کجام
مرد شیک پوش چند قدم جلوتر اومد و با سرش اجاز خواست تا روی صندلیه نزدیک به تخت بشینه
/ خب باید این خبر بد رو بهتون بگم واقعا متاسفم ولی ....ولی پدر شما بعد از اینکه از خونه رفتین تقریبا ۲۴ ساعت بعد سکته ی قلبی کردن و عمرشونو به شما دادن پیش من وصیت کردن که تمام دارایی هاشون به شما برسه و یک سوم از اون به برادرتون یونگی و یک چهارمش به خواهرتون لیلی در واقع شما وارث باند بزرگ مافیایی و رئیس جدید هستین
نه نه نهههه این امکان نداشت نباید ... نباید به این زودی پدرش ترکش میکرد اون هنوز آمادگیه کامل و نداشت
دنیا دور سرش میچرخید تا موقعی که چشماش سیاهی رفتن و به دنیای بی خبری سفر کرد
( / دستیار شخصی ته که بعدا اسمش گفته میشه)
continues✌️
ببخشید این دوروز فعالیت نداشتم🌚🤞♥️
اینم پارت ۱۴
نظراتون و لایکاتونو بزارین تا منم انرژی بگیرم❤️🙃🖤
حتما بگین از پارت ۱ تا الان چجوری بوده...
خوشتون اومده یا نه.. 🥺💖
نزدیک یک ساعت کشید تا هوبرشون برسه تویاین تایم دوتایی از پشت بهم تکیه داده بودن و درد و دل میکردن
+ بابام بزور می خواست منو با یه امگا جفت کنه اونم فقط بخاطر اینکه از این ویروسه نگیرم منم از خونه زدم بیرون که بعدش جناب عالی پریدی تو ماشینم
جیمین تکیه اشو از ته گرفت که از پشت رو زمین افتاد
- حقته آقای عن حالا هی اینو بکوب تو سرم اه اه
خب اگه بخوام من بگم ....
حرفش با صدای زنگ گوشیش که متعلق به اپ هوبر بود نصفه موند
- ته پاشو اونور وایستاده
+ ته ؟؟
- آره خب چیه مخفف اسمته پاشو دیگه
تهیونگمتعجب از لقبی که جیمین بهش داده بد از سر جاش بلند شد و باهم به سمت اونور جاده حرکت کردن سوار ماشین شدن و هر کدوم سرشونو به پنجره ی کناریشون تکیه دادن
........
تهیونگ با کرختی چشاش و باز کرد و با محیط نا آشنایی روبرو شد
سراسیمه رو تخت نشست و دور و برشو برنداز کرد اون تو ماشین نبود اون تو یه اتاق بود ؟ اونم اتاقی به این گرونی ؟ پس جیمین کو ؟
مگه باهم نبودن ؟
همینطور که داشت دور و برشو برانداز میکرد در بزرگ دولنگه اتاق باز شد و مردی خوش پوش وارد شد
/ به خونه خودتون خوش اومدین قربان
+ چی بلغور میکنی بابا درست بگو من کجام
مرد شیک پوش چند قدم جلوتر اومد و با سرش اجاز خواست تا روی صندلیه نزدیک به تخت بشینه
/ خب باید این خبر بد رو بهتون بگم واقعا متاسفم ولی ....ولی پدر شما بعد از اینکه از خونه رفتین تقریبا ۲۴ ساعت بعد سکته ی قلبی کردن و عمرشونو به شما دادن پیش من وصیت کردن که تمام دارایی هاشون به شما برسه و یک سوم از اون به برادرتون یونگی و یک چهارمش به خواهرتون لیلی در واقع شما وارث باند بزرگ مافیایی و رئیس جدید هستین
نه نه نهههه این امکان نداشت نباید ... نباید به این زودی پدرش ترکش میکرد اون هنوز آمادگیه کامل و نداشت
دنیا دور سرش میچرخید تا موقعی که چشماش سیاهی رفتن و به دنیای بی خبری سفر کرد
( / دستیار شخصی ته که بعدا اسمش گفته میشه)
continues✌️
ببخشید این دوروز فعالیت نداشتم🌚🤞♥️
اینم پارت ۱۴
نظراتون و لایکاتونو بزارین تا منم انرژی بگیرم❤️🙃🖤
حتما بگین از پارت ۱ تا الان چجوری بوده...
خوشتون اومده یا نه.. 🥺💖
۷.۱k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.