فیک سریع تر. p7
🥺 بیا یوری ما بهش قول دادیم ،بهتره فداکاریشو بی جواب نذاریم(+با سر تایید میکنه)
∆ هوای من رفت روی رنگ سبز😪
_ قایم شید پشت در من درو وا میکنم
کوک درو باز کرد و سریع قایم شد ، خون سول چو که الان یه جسد بیجون روی آب بود پخش شد و اون کوسه ی لعنتی سریع اومد داخل انگار که عروسکی رو که یک هفته اصرار داشت مامانش براش بخره گیر آورده ، به سرعت نور بیرون رفتن و درو روش بستن. ولی کوک زیادی عجله کرد و وقتی خواست بیاد بیرون رونش کشیده شد به لبه ی تیز در
_ آههههه فاککککک
+ کوککککک رایلی وایسا کوک کمک میخواااددد
∆نهههه من نمیخوام بمیرم (و بدون توجه به اون دو که با تعجب بهش خیره شده بودن فرار کرد تا نجات پیدا کنه)
+ رایلییییی آروم نفس بکششش اگه سریع حرکت کنی اکسیژنت به چخ میرههههه الووووو(با داد)
[{ رایلی ویو : }]
فقط باید ازینجا میرفتم خیلی سریع من هیچی برام مهم نبود فقط ای کاش مایک اینجا بودددد با صدای نرده ای که از پشت سرم اومد سریع با ترس برگشتم...اون اون...مگه چند تا کوسه توی این کشتیه فاکیه؟(نمد😁) تف، به اتاق کناریم نگاه کردم و به سرعت نور رفتم داخلش، فاک این اکسیژن لعنتیییییییبیببیی ، با ترس پشت در نشستم و فکر کردم ، فکر کردم ، و ...اره من توی همون اتاقی بودم که یوری در موردش حرف میزد یسسسس من نجات پیدا کردم ...ولی..من الان میتونم فرار کنم اما اههه تف( ویییی چقدر تف تف شد🤣🗿) اینکه بین دوراهی قرار بگیرم متنفرم ولی..اونا دوستای من هستن. درو وا کردم و یه نگاه به بیرون انداختم خداروشکر چیزی نبود پوففف ح...وایسا فاک فاک فاک اکسیژنم رو قرمزه وای....تند تند نفس میزدم وای نههه اکسیژنم رو..روی قرمز رفته بود اه لعنتی وااییی همینجوری داشت...ادامه دارد
∆ هوای من رفت روی رنگ سبز😪
_ قایم شید پشت در من درو وا میکنم
کوک درو باز کرد و سریع قایم شد ، خون سول چو که الان یه جسد بیجون روی آب بود پخش شد و اون کوسه ی لعنتی سریع اومد داخل انگار که عروسکی رو که یک هفته اصرار داشت مامانش براش بخره گیر آورده ، به سرعت نور بیرون رفتن و درو روش بستن. ولی کوک زیادی عجله کرد و وقتی خواست بیاد بیرون رونش کشیده شد به لبه ی تیز در
_ آههههه فاککککک
+ کوککککک رایلی وایسا کوک کمک میخواااددد
∆نهههه من نمیخوام بمیرم (و بدون توجه به اون دو که با تعجب بهش خیره شده بودن فرار کرد تا نجات پیدا کنه)
+ رایلییییی آروم نفس بکششش اگه سریع حرکت کنی اکسیژنت به چخ میرههههه الووووو(با داد)
[{ رایلی ویو : }]
فقط باید ازینجا میرفتم خیلی سریع من هیچی برام مهم نبود فقط ای کاش مایک اینجا بودددد با صدای نرده ای که از پشت سرم اومد سریع با ترس برگشتم...اون اون...مگه چند تا کوسه توی این کشتیه فاکیه؟(نمد😁) تف، به اتاق کناریم نگاه کردم و به سرعت نور رفتم داخلش، فاک این اکسیژن لعنتیییییییبیببیی ، با ترس پشت در نشستم و فکر کردم ، فکر کردم ، و ...اره من توی همون اتاقی بودم که یوری در موردش حرف میزد یسسسس من نجات پیدا کردم ...ولی..من الان میتونم فرار کنم اما اههه تف( ویییی چقدر تف تف شد🤣🗿) اینکه بین دوراهی قرار بگیرم متنفرم ولی..اونا دوستای من هستن. درو وا کردم و یه نگاه به بیرون انداختم خداروشکر چیزی نبود پوففف ح...وایسا فاک فاک فاک اکسیژنم رو قرمزه وای....تند تند نفس میزدم وای نههه اکسیژنم رو..روی قرمز رفته بود اه لعنتی وااییی همینجوری داشت...ادامه دارد
۲.۰k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.