سوم اسفند
سوم اسفند
سالروز کودتای انگلیسی رضاخان
ژنرال آیرون ساید، در سال ۱۲۹۹ فرماندهی نیروهای انگلیسی در شمال ایران را بر عهده داشت. همان سال رضاخان با نیروهای تحت امر خود به تهران رفت و حکومت نظامی پایتخت را به دست گرفت. او چند سال بعد احمدشاه قاجار را از قدرت خلع کرد و خود بر اریکهی شاهی نشست.
53 سال بعد خاطرات شخصی آیرون ساید در لندن منتشر شد و مهر تاییدی بر انگلیسی بودن کودتای رضاخان زد. در ادامه برشهایی از خاطرات آیرون ساید را میخوانیم:
کارهای واحد قزاق تبریز توجه من را به خود جلب کرد. فرماندهی آنها مردی بود با قامتی به بلندی بیش از شش پا، با شانههایی فراخ و چهرهای بسیار مشخص و متمایز. بینیاش مثل عقاب بود، چشمانی درخشان و سیمایی سرزنده داشت. او رضاخان نام داشت. بهاین ترتیب مردی که قرار بود بر سرنوشت کشورش تاثیری بزرگ بجای بگذارد، در کانون توجه من قرار گرفت. نخستین باری که او را دیدم، از شدت بیماری مالاریا، دچار تب و لرز شده بود ولی هرگز به روی خود نمیآورد. تصمیم گرفتم او را موقتا به فرماندهی ارتش قزاق منصوب کنم. من شخصا معتقدم که باید بگذاریم قزاقها از قزوین -به تهران- بروند. در واقع فقط یک دیکتاتوری نظامی مشکلات ما را -در ایران- حل خواهد کرد. -با وجود رضاخان- نیروهای قزاق به سرعت کاراتر میشدند. با او صحبت کردم و دو چیز را به او فهماندم؛ نخست اینکه مبادا وقتی نیروهای انگلیسی در حال عقبنشینی از قزوین هستند، از پشت به آنها خنجر بزند. به او گفتم اگر چنین کنی، بیرحمانه به تو یورش میبرم. همچنین از او خواستم مبادا دست به اقدام خشنی برای سرنگونی احمدشاه بزند. رضاخان سفت و محکم قول داد که طبق خواستههای من رفتار کند. از نظر من او مردی قوی بود، سری نترس داشت و قلبا خیرخواه کشورش بود. ایران یک رهبر میخواست، احمدشاهِ جوان، مردی تنبل و بزدل بود، او همیشه ترس جان خودش را داشت. از برخوردهای کوتاهم با او چنین دریافتم که همیشه در حال تصمیمگیری برای فرار به اروپا است. در این سرزمین من تنها یک مرد را دیدم که توانایی رهبری آن ملت را داشت. او رضاخان بود. مردی که عنان تنها نیروی نظامی کارای کشور را در دست داشت.
🔺عماد دولتآبادی | عضو شوید
سالروز کودتای انگلیسی رضاخان
ژنرال آیرون ساید، در سال ۱۲۹۹ فرماندهی نیروهای انگلیسی در شمال ایران را بر عهده داشت. همان سال رضاخان با نیروهای تحت امر خود به تهران رفت و حکومت نظامی پایتخت را به دست گرفت. او چند سال بعد احمدشاه قاجار را از قدرت خلع کرد و خود بر اریکهی شاهی نشست.
53 سال بعد خاطرات شخصی آیرون ساید در لندن منتشر شد و مهر تاییدی بر انگلیسی بودن کودتای رضاخان زد. در ادامه برشهایی از خاطرات آیرون ساید را میخوانیم:
کارهای واحد قزاق تبریز توجه من را به خود جلب کرد. فرماندهی آنها مردی بود با قامتی به بلندی بیش از شش پا، با شانههایی فراخ و چهرهای بسیار مشخص و متمایز. بینیاش مثل عقاب بود، چشمانی درخشان و سیمایی سرزنده داشت. او رضاخان نام داشت. بهاین ترتیب مردی که قرار بود بر سرنوشت کشورش تاثیری بزرگ بجای بگذارد، در کانون توجه من قرار گرفت. نخستین باری که او را دیدم، از شدت بیماری مالاریا، دچار تب و لرز شده بود ولی هرگز به روی خود نمیآورد. تصمیم گرفتم او را موقتا به فرماندهی ارتش قزاق منصوب کنم. من شخصا معتقدم که باید بگذاریم قزاقها از قزوین -به تهران- بروند. در واقع فقط یک دیکتاتوری نظامی مشکلات ما را -در ایران- حل خواهد کرد. -با وجود رضاخان- نیروهای قزاق به سرعت کاراتر میشدند. با او صحبت کردم و دو چیز را به او فهماندم؛ نخست اینکه مبادا وقتی نیروهای انگلیسی در حال عقبنشینی از قزوین هستند، از پشت به آنها خنجر بزند. به او گفتم اگر چنین کنی، بیرحمانه به تو یورش میبرم. همچنین از او خواستم مبادا دست به اقدام خشنی برای سرنگونی احمدشاه بزند. رضاخان سفت و محکم قول داد که طبق خواستههای من رفتار کند. از نظر من او مردی قوی بود، سری نترس داشت و قلبا خیرخواه کشورش بود. ایران یک رهبر میخواست، احمدشاهِ جوان، مردی تنبل و بزدل بود، او همیشه ترس جان خودش را داشت. از برخوردهای کوتاهم با او چنین دریافتم که همیشه در حال تصمیمگیری برای فرار به اروپا است. در این سرزمین من تنها یک مرد را دیدم که توانایی رهبری آن ملت را داشت. او رضاخان بود. مردی که عنان تنها نیروی نظامی کارای کشور را در دست داشت.
🔺عماد دولتآبادی | عضو شوید
۱.۰k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.