مافیای عاشق p15
÷ا/ت از آشنایی باهات خوشحال شدم اگه بخوای شمارت رو بهت بدم هروقت احساس تنهایی کردی بهم زنگ بزنی
+باشه پس بده......ممنون
÷خب دیگه به امید دیدار
÷خداحافظ
×داداشی بابای
_نیاز به خداحافظی نیست چون توهم باهاش میری
×یعنی چی جیمین یعنی نمیخوای امشب باهم.......
_گفتم برو رانگ ببرش
÷باشه جوآرا بیا
تقریبا همه ی مهمون ها رفته بودن حتی جیمین جیسو هم بیرون کرد خیلی میترسیدم عین مجسمه وایساده بودم حتی نفس هم یکی درمیون میکشیدم دیدم جیمین رفت رو صندلی نشست و صدام زد
_هعیییی ا/ت
میخواستم بی تفاوت از کنارش رد بشم اما دستم رو کشید و پرت شدم روش نفس های گرمش رو روی گردنم حس میکردم ضربان قلبم رفت بالا شکه شده بودم
_ توچی از جونم میخوای بذار زندگیم رو بکنم
+من.....من باهات کاری ندارم
_ داری با روح و روانم بازی میکنی نمیذاری راحت باشم
+تو داری اذیتم میکنی میدونی عاشقتم میدونی من زنتم اما اما تو به اون جوآرا قرار ازدواج گذاشتی اصلا به فکر دل من نیستی لعنتی هقهقهقهق
_تو آخه چی میدونی ها
+خب بگو بدونم بگو بگو........آخه لعنتی چرا منو با این درد اینطوری ول میکنی بیدارشو عوضی پاشو
وقتی دیدم خوابید شروع کردم به گریه کردن آخه این چه سرنوشتی سیاهی بود که تو دامن من افتاد هقهقهق با اینکه اینکار رو باهم کرد بازم دراز کردمش و واسش پتو آوردم و گذاشتم روش
صبح.......
نمیتونم بگم از خواب بیدار شدم چون اصلا نخوابیدم امروزم تولدمه اما هیشکی یادش نمیاد تولدم مبارک
جیمین هنوز از خواب بیدار نشده بود پس گفتم برم تا آخرین شانسم رو امتحان کنم لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین رو مبل تو خواب عمیق بود رفتم تو آشپزخونه و صبحونه درست کردم و یه میز قشنگ چیدم که صدا خش خش اومد فک کنم بیدار شده رفتم پیشش
+سلام صبحت بخیر
_ سلام من دیشب اینجا خوابیدم
+اره حالا آروم بلندشو ممکنه سرت دردبگیره
_ مهم نیست عادت دارم
+باشه هرجور خودت راحتی
+من امروز تو......
_ حرفت برام مهم نیس
+آها باشه راستی خوش....بخت بشی
_ ممنون زودتر کارهای طلاق هم جوری میکنم زود طلاق بگیریم
+اوم باشه زودتر انجام بده چون دیگه نمیتونم تحمل کنم هق هق هق
_ براچی داری گریه میکنی
+یعنی انقدر احمقی که نمیدونی
_ اصلا مهم نی حالا هم خفه شو
داشتم گریه میکردم که گوشیم زنگ خورد دیدم رانگه سریع جواب دادم
شرایط :
لایک :۵۵
کامنت :۴۴
+باشه پس بده......ممنون
÷خب دیگه به امید دیدار
÷خداحافظ
×داداشی بابای
_نیاز به خداحافظی نیست چون توهم باهاش میری
×یعنی چی جیمین یعنی نمیخوای امشب باهم.......
_گفتم برو رانگ ببرش
÷باشه جوآرا بیا
تقریبا همه ی مهمون ها رفته بودن حتی جیمین جیسو هم بیرون کرد خیلی میترسیدم عین مجسمه وایساده بودم حتی نفس هم یکی درمیون میکشیدم دیدم جیمین رفت رو صندلی نشست و صدام زد
_هعیییی ا/ت
میخواستم بی تفاوت از کنارش رد بشم اما دستم رو کشید و پرت شدم روش نفس های گرمش رو روی گردنم حس میکردم ضربان قلبم رفت بالا شکه شده بودم
_ توچی از جونم میخوای بذار زندگیم رو بکنم
+من.....من باهات کاری ندارم
_ داری با روح و روانم بازی میکنی نمیذاری راحت باشم
+تو داری اذیتم میکنی میدونی عاشقتم میدونی من زنتم اما اما تو به اون جوآرا قرار ازدواج گذاشتی اصلا به فکر دل من نیستی لعنتی هقهقهقهق
_تو آخه چی میدونی ها
+خب بگو بدونم بگو بگو........آخه لعنتی چرا منو با این درد اینطوری ول میکنی بیدارشو عوضی پاشو
وقتی دیدم خوابید شروع کردم به گریه کردن آخه این چه سرنوشتی سیاهی بود که تو دامن من افتاد هقهقهق با اینکه اینکار رو باهم کرد بازم دراز کردمش و واسش پتو آوردم و گذاشتم روش
صبح.......
نمیتونم بگم از خواب بیدار شدم چون اصلا نخوابیدم امروزم تولدمه اما هیشکی یادش نمیاد تولدم مبارک
جیمین هنوز از خواب بیدار نشده بود پس گفتم برم تا آخرین شانسم رو امتحان کنم لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین رو مبل تو خواب عمیق بود رفتم تو آشپزخونه و صبحونه درست کردم و یه میز قشنگ چیدم که صدا خش خش اومد فک کنم بیدار شده رفتم پیشش
+سلام صبحت بخیر
_ سلام من دیشب اینجا خوابیدم
+اره حالا آروم بلندشو ممکنه سرت دردبگیره
_ مهم نیست عادت دارم
+باشه هرجور خودت راحتی
+من امروز تو......
_ حرفت برام مهم نیس
+آها باشه راستی خوش....بخت بشی
_ ممنون زودتر کارهای طلاق هم جوری میکنم زود طلاق بگیریم
+اوم باشه زودتر انجام بده چون دیگه نمیتونم تحمل کنم هق هق هق
_ براچی داری گریه میکنی
+یعنی انقدر احمقی که نمیدونی
_ اصلا مهم نی حالا هم خفه شو
داشتم گریه میکردم که گوشیم زنگ خورد دیدم رانگه سریع جواب دادم
شرایط :
لایک :۵۵
کامنت :۴۴
۱۵.۳k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.