Part35
کالیسی:یااا چته چرا میخندی
کوک:واییی یعنی قیافت دیدنی بود عزیزم
نگا نگا گل انداخته(خنده)
کالیسی:خوب دیگه عه(کوک با خنده بغلش کرد و اونم مشت کوچیکی به سینه پهنش زد)
کالیسی:حالا بگو ببینم آوریو کارا رو تموم کرده که زود برمیگردیم؟
کوک:آره عزیزم
کالیسی:اما چطور؟
کوک:قبل از اومدنمون از کلید خاندان خودمون کپی گرفتم و از کلید خاندان شما یک نفر دیگه بهم کمک کرد
کالیسی:کی؟(کیوت)
کوک:نامجون
کالیسی:برای چی(اخم)
کوک:نامجون از تمام برنامه های پدرت خبر داره حتی ازدواجش با دختر عموم زوریه اونم میخواد از شر اینا خلاص بشه برای همین طرف ماست
کالیسی:درسته برادرمه ولی بهش اعتماد ندارم!
کوک:اون میخواد باهات حرف بزنه حیاط منتظرته
کالیسی:نوموخام(اخم کیوت)
کوک:خانم جئون بهتره حرفگوش کنی تا اینجا کار دستت ندادم(حلقه دستاشو تنگ تر میکنه)
کالیسی:مرد من تو چرا اینقدر خشنی آخ ...باشه میرم میرم (اخمو)
کوک:چی گفتی(ذوق)
کالیسی:گفتم میرم (تعجب)
کوک:نه نه اولش!
کالیسی:مرد من
کوک:بیشتر بگو شنیدنش از زبون تو رو دوس دارم(خمار دماغشو آروم روی دماغ کالیسی میماله)
کالیسی:باشه اما باید برم مرد من(لبخند میزنه و دماغشو میبوسه)
کالیسی:بعد از دل کندن از کوک به حیاط رفتم نامجون کنار استخر ایستاده بود وقتی کنارش وایسادم
کالیسی:کوک همه چی رو گفت
نامجون:برای راه انداختن حمام خون مطمئنی؟
کالیسی:برای نفع خودت طرف منی؟
نامجونی:پس جدی هستی!
اما منم مثل تو قربانی بودم
کالیسی :ولی از دسیسه پدر راجبم خبر داشتی و به من نگفتی!
نامجون:تهدیدم کرد!با جون مادرم و مادرت!
کالیسی:تو اصلا مثل بچه یک مافیا نیستی
با این که از سیاست های کثیف پدر خبر داری نتونستی ازشون استفاده کنی
نامجون:درسته چون تمام مدرک ها رو اَلِیه خودش نابود کرده
کالیسی:نه برای من (پوزخند)
همیشه اشتباه یک قاتل بعد از نابود کردن مدرک دنبال نبودن کپی اون مدرکه برای همین همیشه میبازه
نامجون:پس کپی ها دست توعه!
کالیسی:خوب فهمیدی برادر عزیزم
نامجون:از علامتی که دیشب برای شام استفاده کردی از این به بعد بیشتر محتاط تر میشه
کالیسی:این فقط اول بازیه
اما (تا الان هر دو به روبه رو خیره بودن که کالیسی به طرفش برگشن)
اگه توهم مثل پدر از پشت بهم خنجر بزنی یا تو هم با اونا هم دست باشی و بازیم بدی مطمئن باش کاری میکنم از سایه خودتم بترسی کیم نامجون!
کیم درست گفتم مگه نه!(پوزخند)
نامجون:تو...!(شوکه)
کالیسی:شهرت جدیدت رو تبریک میگم داداش کوچولو
همین تور با پوزخند بهش نگاه میکردم که صدای داد و فریاد کوک رو شنیدم و همین طور صدای شکستن
کالیسی:صدای کوک نیس؟
نامجون:صدای لارا هم میاد!
کالیسی:هر دو به سمت اتاق خواب من و کوک حرکت کردیم با صحنه که دیدم باورم نمیشد
لارا خودشو لخت کرده بود و کوک هرچی بود طرفش پرت میکرد و روشو به اون طرف کرده بود اینجا چخبر بود
کالیسی:اینجا چخبره؟(عصبی)
کوک:واییی یعنی قیافت دیدنی بود عزیزم
نگا نگا گل انداخته(خنده)
کالیسی:خوب دیگه عه(کوک با خنده بغلش کرد و اونم مشت کوچیکی به سینه پهنش زد)
کالیسی:حالا بگو ببینم آوریو کارا رو تموم کرده که زود برمیگردیم؟
کوک:آره عزیزم
کالیسی:اما چطور؟
کوک:قبل از اومدنمون از کلید خاندان خودمون کپی گرفتم و از کلید خاندان شما یک نفر دیگه بهم کمک کرد
کالیسی:کی؟(کیوت)
کوک:نامجون
کالیسی:برای چی(اخم)
کوک:نامجون از تمام برنامه های پدرت خبر داره حتی ازدواجش با دختر عموم زوریه اونم میخواد از شر اینا خلاص بشه برای همین طرف ماست
کالیسی:درسته برادرمه ولی بهش اعتماد ندارم!
کوک:اون میخواد باهات حرف بزنه حیاط منتظرته
کالیسی:نوموخام(اخم کیوت)
کوک:خانم جئون بهتره حرفگوش کنی تا اینجا کار دستت ندادم(حلقه دستاشو تنگ تر میکنه)
کالیسی:مرد من تو چرا اینقدر خشنی آخ ...باشه میرم میرم (اخمو)
کوک:چی گفتی(ذوق)
کالیسی:گفتم میرم (تعجب)
کوک:نه نه اولش!
کالیسی:مرد من
کوک:بیشتر بگو شنیدنش از زبون تو رو دوس دارم(خمار دماغشو آروم روی دماغ کالیسی میماله)
کالیسی:باشه اما باید برم مرد من(لبخند میزنه و دماغشو میبوسه)
کالیسی:بعد از دل کندن از کوک به حیاط رفتم نامجون کنار استخر ایستاده بود وقتی کنارش وایسادم
کالیسی:کوک همه چی رو گفت
نامجون:برای راه انداختن حمام خون مطمئنی؟
کالیسی:برای نفع خودت طرف منی؟
نامجونی:پس جدی هستی!
اما منم مثل تو قربانی بودم
کالیسی :ولی از دسیسه پدر راجبم خبر داشتی و به من نگفتی!
نامجون:تهدیدم کرد!با جون مادرم و مادرت!
کالیسی:تو اصلا مثل بچه یک مافیا نیستی
با این که از سیاست های کثیف پدر خبر داری نتونستی ازشون استفاده کنی
نامجون:درسته چون تمام مدرک ها رو اَلِیه خودش نابود کرده
کالیسی:نه برای من (پوزخند)
همیشه اشتباه یک قاتل بعد از نابود کردن مدرک دنبال نبودن کپی اون مدرکه برای همین همیشه میبازه
نامجون:پس کپی ها دست توعه!
کالیسی:خوب فهمیدی برادر عزیزم
نامجون:از علامتی که دیشب برای شام استفاده کردی از این به بعد بیشتر محتاط تر میشه
کالیسی:این فقط اول بازیه
اما (تا الان هر دو به روبه رو خیره بودن که کالیسی به طرفش برگشن)
اگه توهم مثل پدر از پشت بهم خنجر بزنی یا تو هم با اونا هم دست باشی و بازیم بدی مطمئن باش کاری میکنم از سایه خودتم بترسی کیم نامجون!
کیم درست گفتم مگه نه!(پوزخند)
نامجون:تو...!(شوکه)
کالیسی:شهرت جدیدت رو تبریک میگم داداش کوچولو
همین تور با پوزخند بهش نگاه میکردم که صدای داد و فریاد کوک رو شنیدم و همین طور صدای شکستن
کالیسی:صدای کوک نیس؟
نامجون:صدای لارا هم میاد!
کالیسی:هر دو به سمت اتاق خواب من و کوک حرکت کردیم با صحنه که دیدم باورم نمیشد
لارا خودشو لخت کرده بود و کوک هرچی بود طرفش پرت میکرد و روشو به اون طرف کرده بود اینجا چخبر بود
کالیسی:اینجا چخبره؟(عصبی)
۳.۶k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.