P10
《10سال بعد لس آنجلس 》
ویو یونجی
چشمامو باز کردم یکم با دستم چشمامو مالیدم گوشیم زنگ خورد جواب دادم(همه ی مکالمات انگلیسی هستش)
یونجی:الو
آلینا:هلوووو
یونجی:الان یعنی هرچی فوش ب خودت و خاندانت بدم کمه
آلینا:خب امشب یه پارتی داریم میای
یونجی:لوکیشن بفرست
آلینا:ایول الان میفرستم بای
یونجی: بای
قط کردم و ب ساعت یه نگا انداختم ساعت دوازده بود پتو رو از رو خودم انداختم کنار یه قوسی ب کمرم دادم و از روی تخت پاشدم و رفتم سمت دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم و امدم بیرون در کمد رو باز کردم یه لباس برای شب انتخاب کردم و اونو روی تخت انداختم رفتم گوشی رو برداشتم و در اتاق رو باز کردم و رفتم بیرون پله هارو رفتم پایین خونه خیلی بهم ریخته بود ب یکی زنگ بزنم بگم بیاد خونه رو تمیز کنه روی مبل نشستم و ب بابام زنگ زدم اما گوشیش خاموش بود عجیبه همیشه زنگ میزدم گوشی رو جواب میداد حتما شارژش تموم شده زنگ زدم ب ی رستوران کره ای کیمچی سفارش دادم بعد 20مین برام آوردن پولش رو دادم در غذا رو باز کردم تلویزیون رو روشن کردم و مشغول خوردن شدم اووووف کی میشه برم و توی کشور خودم توی جایی ک به دنیا اومدم این کیمچی هارو بخورم
6 ساعت بعد
خب دیگه برم خودمو آماده کنم از روی مبل پاشدم و ب سمت اتاقم حرکت کردم در اتاق رو باز کردم و رفتم تو روی صندل جولی میز آرایشم نشستم و یه ارایش ملایم کردم یکم با موهام ور رفتم موهام رو کوتا کرده بودم یکم اتو کردم و ب گوشیم نگا کردم ساعت هفت بود لباسمو پوشیدم و ب خدمتکار زنگ زدم ک بیاد خونه رو جمع کنه
خب شرطا
10لایک
10کامنت
میدونم خیلی کمه بخاطر همین زود میرسه😉
ویو یونجی
چشمامو باز کردم یکم با دستم چشمامو مالیدم گوشیم زنگ خورد جواب دادم(همه ی مکالمات انگلیسی هستش)
یونجی:الو
آلینا:هلوووو
یونجی:الان یعنی هرچی فوش ب خودت و خاندانت بدم کمه
آلینا:خب امشب یه پارتی داریم میای
یونجی:لوکیشن بفرست
آلینا:ایول الان میفرستم بای
یونجی: بای
قط کردم و ب ساعت یه نگا انداختم ساعت دوازده بود پتو رو از رو خودم انداختم کنار یه قوسی ب کمرم دادم و از روی تخت پاشدم و رفتم سمت دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم و امدم بیرون در کمد رو باز کردم یه لباس برای شب انتخاب کردم و اونو روی تخت انداختم رفتم گوشی رو برداشتم و در اتاق رو باز کردم و رفتم بیرون پله هارو رفتم پایین خونه خیلی بهم ریخته بود ب یکی زنگ بزنم بگم بیاد خونه رو تمیز کنه روی مبل نشستم و ب بابام زنگ زدم اما گوشیش خاموش بود عجیبه همیشه زنگ میزدم گوشی رو جواب میداد حتما شارژش تموم شده زنگ زدم ب ی رستوران کره ای کیمچی سفارش دادم بعد 20مین برام آوردن پولش رو دادم در غذا رو باز کردم تلویزیون رو روشن کردم و مشغول خوردن شدم اووووف کی میشه برم و توی کشور خودم توی جایی ک به دنیا اومدم این کیمچی هارو بخورم
6 ساعت بعد
خب دیگه برم خودمو آماده کنم از روی مبل پاشدم و ب سمت اتاقم حرکت کردم در اتاق رو باز کردم و رفتم تو روی صندل جولی میز آرایشم نشستم و یه ارایش ملایم کردم یکم با موهام ور رفتم موهام رو کوتا کرده بودم یکم اتو کردم و ب گوشیم نگا کردم ساعت هفت بود لباسمو پوشیدم و ب خدمتکار زنگ زدم ک بیاد خونه رو جمع کنه
خب شرطا
10لایک
10کامنت
میدونم خیلی کمه بخاطر همین زود میرسه😉
۲۴.۸k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.