عشق جنگی من
پارت 36
ویو میسو
باید تا میتونم فرار کنم مگر ن منو وایی ن نگهبان های عمارت وایی چه گیری کردم
نگهبان :گیرش آوردیم ارباب
کوک داره چاقوش رو تیز میکنه و داغش میکنه
کوک:باشه اومدم
میسو :ولم کنید اههه
کوک:به به خانم میسو
میسو :ارباب قول میدم دیگه همچین کار نکنم
کوک:میسو میدونی این چاقو برای چیه
میسو :نه ارباب هق هق
_:برای انتقام زنم از توعه اگر اتفاقی براش بیوفته تو که زیر خاکی خانوادت هم میرن زیر خاک
میسو :چ... چی
_همراه تو خانوادت هم میمیرن
میسو :نه.. من.. فقط.. دوستون داشتم
_نباید هم داشته باشی
میسو :آما من میتونم تا صبح زیرتون باشم
_نخیر نمیخوامت چون میدونم هر روز زیر یکی بودی
میسو :.. شما از کجا میدونید
_وسال خوبیه
میسو :ولم کنید توروخدا
_نگهابانا شلاقم
میسو :ن نه نههه
_بده. ممنون
(و 58بار زد ش)
میسو :ولم کنید اححح
کوک:خو ب چاقو رو داغ کنیم و یکم بزینم ب بدنش
میسو :نههههه
و
شکنجه تمام
ویو ا/ت بیدار شدم دیدم کوک نیتس نگران شدم با دو رفتم پایین
اجوما :دخترم آروم یوقت آسیب میبنی
+کوک کجان
اجوما :الان میاتش
کوک اومد ولی با لباسی خونی
+کوک
_بیبی
و هم دیگه رو بغل کردن
_حالت خوبه جایی درد نمیکنه
+من خوبم کوک ولی تو چرا لباست خونیه؟
_هیچی نیست (لبخند)
15دقیقه ی پیش
_اونور عمارت دفنش کنید
نگهبان :چشم
ویو کوک
انغدر با چاقو زدمش که بیهوش شد بدنش سوخته ولی حقشه هیچکس حق نداره ب اموال من دست یا آسیب بزنه
_نذارین پدر چیزی بفهمه اگر هم فهمید
اونو با یک گلوله کارش رو تموم کنید
نگهابان:بله ارباب
+بریم یکم برف بینیم عطسه (عطسه کرد 🤧)
_بیب سرما خوردی
+نه
_علکی نگو سرنا خوردی گفتم اون روز نرو زیر بارون سردت میشه
+دیگه اتفاقیه که شد
_نباید هم میشد
+یعنی دیگه نمیریم بیرون لباس برا عروسی لیندا بگیریم
_بیب زیاد حالت خوب نیست باید استراحت کنی
+ولی
_ولی نداریم
+باشه (ناراحت)
_ناراحت نباش میدونی که من از گریه کردن بدم میاد
+باشه
_افرین
+تو هم برو لباست رو بپوش انگار زامبی شدی
_باشه باشه رفتم
و شب شد
_بیب خوابی
+خیلی خستمه
_هوم بخواب خسته گیت در بره دل یاول یک چیزی رو یادت رفت
+چی
_بوس
+بیا خوبه
_دست درد نکنه
_خیلی دوست دارم
+منم همین طور
_خو ب من میخوام تو بغلت بخوابم
+بیا
_شب بخیر
+شب بخر خرگوش کوچولو
_😗💜
ویو کوک
ا/ت برای اینکه نمیره بازار خرید کنه ناراحت پس منم فردا خوشحالش میکنم
پرش زمانی ب فردا صبح *
ویو ا/ت
پاشدم دیدم کوک نیست حتما کار داشته پاشدم رفتم کار ها لازم رو کردم و رفتم پایین با چیز ی که دیدم شوکه شدم
_:بیبی بیدار شدی
+کوک (تعجب)
خماری....
ویو میسو
باید تا میتونم فرار کنم مگر ن منو وایی ن نگهبان های عمارت وایی چه گیری کردم
نگهبان :گیرش آوردیم ارباب
کوک داره چاقوش رو تیز میکنه و داغش میکنه
کوک:باشه اومدم
میسو :ولم کنید اههه
کوک:به به خانم میسو
میسو :ارباب قول میدم دیگه همچین کار نکنم
کوک:میسو میدونی این چاقو برای چیه
میسو :نه ارباب هق هق
_:برای انتقام زنم از توعه اگر اتفاقی براش بیوفته تو که زیر خاکی خانوادت هم میرن زیر خاک
میسو :چ... چی
_همراه تو خانوادت هم میمیرن
میسو :نه.. من.. فقط.. دوستون داشتم
_نباید هم داشته باشی
میسو :آما من میتونم تا صبح زیرتون باشم
_نخیر نمیخوامت چون میدونم هر روز زیر یکی بودی
میسو :.. شما از کجا میدونید
_وسال خوبیه
میسو :ولم کنید توروخدا
_نگهابانا شلاقم
میسو :ن نه نههه
_بده. ممنون
(و 58بار زد ش)
میسو :ولم کنید اححح
کوک:خو ب چاقو رو داغ کنیم و یکم بزینم ب بدنش
میسو :نههههه
و
شکنجه تمام
ویو ا/ت بیدار شدم دیدم کوک نیتس نگران شدم با دو رفتم پایین
اجوما :دخترم آروم یوقت آسیب میبنی
+کوک کجان
اجوما :الان میاتش
کوک اومد ولی با لباسی خونی
+کوک
_بیبی
و هم دیگه رو بغل کردن
_حالت خوبه جایی درد نمیکنه
+من خوبم کوک ولی تو چرا لباست خونیه؟
_هیچی نیست (لبخند)
15دقیقه ی پیش
_اونور عمارت دفنش کنید
نگهبان :چشم
ویو کوک
انغدر با چاقو زدمش که بیهوش شد بدنش سوخته ولی حقشه هیچکس حق نداره ب اموال من دست یا آسیب بزنه
_نذارین پدر چیزی بفهمه اگر هم فهمید
اونو با یک گلوله کارش رو تموم کنید
نگهابان:بله ارباب
+بریم یکم برف بینیم عطسه (عطسه کرد 🤧)
_بیب سرما خوردی
+نه
_علکی نگو سرنا خوردی گفتم اون روز نرو زیر بارون سردت میشه
+دیگه اتفاقیه که شد
_نباید هم میشد
+یعنی دیگه نمیریم بیرون لباس برا عروسی لیندا بگیریم
_بیب زیاد حالت خوب نیست باید استراحت کنی
+ولی
_ولی نداریم
+باشه (ناراحت)
_ناراحت نباش میدونی که من از گریه کردن بدم میاد
+باشه
_افرین
+تو هم برو لباست رو بپوش انگار زامبی شدی
_باشه باشه رفتم
و شب شد
_بیب خوابی
+خیلی خستمه
_هوم بخواب خسته گیت در بره دل یاول یک چیزی رو یادت رفت
+چی
_بوس
+بیا خوبه
_دست درد نکنه
_خیلی دوست دارم
+منم همین طور
_خو ب من میخوام تو بغلت بخوابم
+بیا
_شب بخیر
+شب بخر خرگوش کوچولو
_😗💜
ویو کوک
ا/ت برای اینکه نمیره بازار خرید کنه ناراحت پس منم فردا خوشحالش میکنم
پرش زمانی ب فردا صبح *
ویو ا/ت
پاشدم دیدم کوک نیست حتما کار داشته پاشدم رفتم کار ها لازم رو کردم و رفتم پایین با چیز ی که دیدم شوکه شدم
_:بیبی بیدار شدی
+کوک (تعجب)
خماری....
۵.۸k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.