تناسخ …!!)«part3»
(ویو فردا صبح میرا…)
«میرا از خواب بلند شد ساعت چک کرد رفت دوش چند مینی گرفت اومد جلوی آیینه موهاش شونه کرد دم اسبی بسته شون تیپ مشکی زد ادکلنش زد راه افتاد سمت آدرس که براش فرستاد بودن میرا با صدا گوشیش نگاهی بهش کرد میا بود»
(پدربزرگ میخواد ببینت ایندفعه دیگه نمیتونی بپیچونیش لطفا آنقدر بچه بازی در نیار بیا یه بار پدربزرگ ببین تمومش. کن خسته شدم آنقدر مه بابابزرگ همجا راجب تو حرف میزن !)
«میرا نیشخندی به حسادت خواهرش زد گوشیش تو دستش فشرد میرا اصلا نمیدونست میتونه اسم کسی که ازش متنفر و بهش حسادت میکن رو خواهر بزار یا نه اما مهم نبود دیگه میرا مثل همیشه فقط پیام های میا رو نادید گرفت راهش ادامه داد »
(میرا بعد چند مین رسید جلویی یه عمارت نگاهی از بالا تا پایین به عمارت کرد وارد خونه شد )
اجوما :دخترم میتونم کمکت کنم ؟!
@اجوما راستش من دنبال اقای پارک میگردم برای کار اومدم !
اجوما:اها درست ایشون تو اتاقشون هستن من تا اتاقشون همراهیتون میکنم !
@ممنونم!
«میرا دنبال اجوما افتاد بعد طی کردن پله ها به در اتاقی رسیدن اجوما در زد و با شنیدن رضایت در باز کرد و میرا بعد اجوما وارد اتاق شد »
اجوما : مهمونتون تشریف آوردن !
&باش خیلی ممنون اجوما تو میتونی بری !
«اجوما سرش برای اخترام خم کرد رفت بیرون»
&خوب خوش اومدید بفرماید !
«ا/ت صندلی روبه روی جیمین نشسته»
&چیزی میخوردید!؟
@نه ممنونم !
&میشه این رسمی حرف زدن تموم کنیم واقعا غیر قابل تحمل !
@باش مشکلی نیست !
&خب خودت معرفی نمی کنی !؟
@اها درست ! من لی میرا هستم !
&منم میدونی دیگه پارک جیمین
@بله میدونم !
&خوب راجب کار حرف بزنیم !خب تو کار با اسلحه بلدی ؟؟
@اره بلدم!
&خوب ! راستش بادیگارد ما باید اسلحه داشت باشن تا اگه وضعیت خیلی بد بود ازش استفاده کنن اما از اونجایی که تو قرار دست راست من بشی تو باید مهارت هات یکم خواست تر باش تا جایی که میدونم همیچی بلدی !
@از کجا میدونید ؟؟
&من وقتی میخوام یه نفر به عنوان دست راست انتخاب کنم باید همچی راجبش بدونم !
@پس اسمم میدونستید چرا دیگه ازم خواستید خودم بگم !؟
&همینطوری میخواست از دهن خودتم بشنوم !
@فهمیدم!
&خب راجب کارت باید بگم احتمالا باید بیشتر وقتا اینحا باشی حتا بعضی وقتا به سفر میریم و مجبوری بعضی وقتا اینجا بمونی راجب حقوق همه تو هر چقدر بخوای من مشکلی ندارم !
@منم با شرایط مشکلی ندارم !فقط از کی باید کارم شروع کنم !؟
&همین امروز میتونی کارت شروع کنی !
@چشم !
&خوب الان همه آماده باش باید یه جایی بریم !
@همین الان !؟
&اره مشکلی داری !؟
@نه نه !
&خوبه !پس بریم !
(جیمین از رو صندلیش بلند شد کتش پوشید از اتاق رفت میرا همه پشت سرش رفت و سوار ماشین شدن)
&اول از همه وقتی رفتیم اونجا با کسی صحبت نکن چون ممکنه بخاطر این که زنی سعی کن اذیتت کن بر علیه من ازت استفاده کنن دوم تا وقتی نگفتم هرکاری همه که کردن دخالت نمی کنی و اگه چیز مشکوکی فهمید یا دیدی بهم بگو فهمیدی!؟
@بله فهمیدم !
&خوبه !
(بعد چند مین میرا و جیمین جلوی یه کارخونه متروک وایسادن جیمین و میرا چند تا بادیگارد دیگه همه همراهشون رفتن )
=بههه مستر پارک از این ور ،یادی از ما کردی!؟ (نیشخندی )
ادامه دارد….
بیبی های خوشگلم اینم از پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد حمایتم مثل همیشه یادتون نره اگه قشنگ حمایت کنید منم زود پارت جدید براتون میزارم عسلی ها 😁❤️
«میرا از خواب بلند شد ساعت چک کرد رفت دوش چند مینی گرفت اومد جلوی آیینه موهاش شونه کرد دم اسبی بسته شون تیپ مشکی زد ادکلنش زد راه افتاد سمت آدرس که براش فرستاد بودن میرا با صدا گوشیش نگاهی بهش کرد میا بود»
(پدربزرگ میخواد ببینت ایندفعه دیگه نمیتونی بپیچونیش لطفا آنقدر بچه بازی در نیار بیا یه بار پدربزرگ ببین تمومش. کن خسته شدم آنقدر مه بابابزرگ همجا راجب تو حرف میزن !)
«میرا نیشخندی به حسادت خواهرش زد گوشیش تو دستش فشرد میرا اصلا نمیدونست میتونه اسم کسی که ازش متنفر و بهش حسادت میکن رو خواهر بزار یا نه اما مهم نبود دیگه میرا مثل همیشه فقط پیام های میا رو نادید گرفت راهش ادامه داد »
(میرا بعد چند مین رسید جلویی یه عمارت نگاهی از بالا تا پایین به عمارت کرد وارد خونه شد )
اجوما :دخترم میتونم کمکت کنم ؟!
@اجوما راستش من دنبال اقای پارک میگردم برای کار اومدم !
اجوما:اها درست ایشون تو اتاقشون هستن من تا اتاقشون همراهیتون میکنم !
@ممنونم!
«میرا دنبال اجوما افتاد بعد طی کردن پله ها به در اتاقی رسیدن اجوما در زد و با شنیدن رضایت در باز کرد و میرا بعد اجوما وارد اتاق شد »
اجوما : مهمونتون تشریف آوردن !
&باش خیلی ممنون اجوما تو میتونی بری !
«اجوما سرش برای اخترام خم کرد رفت بیرون»
&خوب خوش اومدید بفرماید !
«ا/ت صندلی روبه روی جیمین نشسته»
&چیزی میخوردید!؟
@نه ممنونم !
&میشه این رسمی حرف زدن تموم کنیم واقعا غیر قابل تحمل !
@باش مشکلی نیست !
&خب خودت معرفی نمی کنی !؟
@اها درست ! من لی میرا هستم !
&منم میدونی دیگه پارک جیمین
@بله میدونم !
&خوب راجب کار حرف بزنیم !خب تو کار با اسلحه بلدی ؟؟
@اره بلدم!
&خوب ! راستش بادیگارد ما باید اسلحه داشت باشن تا اگه وضعیت خیلی بد بود ازش استفاده کنن اما از اونجایی که تو قرار دست راست من بشی تو باید مهارت هات یکم خواست تر باش تا جایی که میدونم همیچی بلدی !
@از کجا میدونید ؟؟
&من وقتی میخوام یه نفر به عنوان دست راست انتخاب کنم باید همچی راجبش بدونم !
@پس اسمم میدونستید چرا دیگه ازم خواستید خودم بگم !؟
&همینطوری میخواست از دهن خودتم بشنوم !
@فهمیدم!
&خب راجب کارت باید بگم احتمالا باید بیشتر وقتا اینحا باشی حتا بعضی وقتا به سفر میریم و مجبوری بعضی وقتا اینجا بمونی راجب حقوق همه تو هر چقدر بخوای من مشکلی ندارم !
@منم با شرایط مشکلی ندارم !فقط از کی باید کارم شروع کنم !؟
&همین امروز میتونی کارت شروع کنی !
@چشم !
&خوب الان همه آماده باش باید یه جایی بریم !
@همین الان !؟
&اره مشکلی داری !؟
@نه نه !
&خوبه !پس بریم !
(جیمین از رو صندلیش بلند شد کتش پوشید از اتاق رفت میرا همه پشت سرش رفت و سوار ماشین شدن)
&اول از همه وقتی رفتیم اونجا با کسی صحبت نکن چون ممکنه بخاطر این که زنی سعی کن اذیتت کن بر علیه من ازت استفاده کنن دوم تا وقتی نگفتم هرکاری همه که کردن دخالت نمی کنی و اگه چیز مشکوکی فهمید یا دیدی بهم بگو فهمیدی!؟
@بله فهمیدم !
&خوبه !
(بعد چند مین میرا و جیمین جلوی یه کارخونه متروک وایسادن جیمین و میرا چند تا بادیگارد دیگه همه همراهشون رفتن )
=بههه مستر پارک از این ور ،یادی از ما کردی!؟ (نیشخندی )
ادامه دارد….
بیبی های خوشگلم اینم از پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد حمایتم مثل همیشه یادتون نره اگه قشنگ حمایت کنید منم زود پارت جدید براتون میزارم عسلی ها 😁❤️
۶.۸k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.