فیک (وقتی دزدیدنت...)
ویو ا/ت
رفتم بالا و یک لباس خیلی ب//از پوشیدم
ا/ت :بریم (خوشحال)
کوک : ته اینو نگاه کن چه لباس ب//ازی پوشیده میگه بریم ! (پوزخند و عصبی)
ته : برو عوضش کن (پوزخند)
ا/ت : چراا (ترسیده)
ته : گفتم برو عوضش کن (داد بلند و عصبی)
ا/ت رفت بالا و لباسش رو عوض کرد و یک لباس خیلی بسته پوشید
ا/ت : بریم (لبخند)
کوک و ته : بریم (جدی)
رفتم سوار ماشین شدم و من میخواستم عقب بشینم که ته گفت
ته : من رو صندلی شاگرد که نشستم تو میای روی پای من میشینی(پوزخند)
ا/ت : نه همین عقب خوبه(ترسیده و استرس)
کوک : نفهمیدی ته چی بدو بیا (پوزخند و یکمی داد)
رفتم و نشستم رو پای ته یکم خودمو تک//ون دادم تا درست بشینم ولی دقیقا نشستم اونجا اومدم یکم دیگه تک//ون بخورم که گفت
ته : دقیقا همینجا میشینی (پوزخند و زمزمه)
ا/ت : باشه (ترسیده)
به سمت بازار خرید رفتیم
دو ساعت بعد
همه چیز خریدم جززز لوازم فانتزی رفتم تو لوازم تحریری کلی چیز های کیوت برداشتم و خریدم که کوک گفت
کوک : چیزه دیگه ای میخوای ؟ (پوزخند)
ا/ت : نه ممنون ازتون (خوشحال)
به سمت ماشین رفتیم هیچ حرفی تو ماشین رد و بدل نشد
رسیدیم من پیاده شدم و رفتم سمت اتاقم و وسایل های رو که خریده بودم رو چیده م
و رفتم رو تخت و چشماش کم کم بسته شد و خوابم برد...
ادامه دارد...
شر�ط نداره🍓🌿
میخوام دو پارت دیگه تمومش کنم نظرتون چیه؟🍓🌿
اخه کلی ایده های دیگه تو ذهنمه تکپارتی و دوپارتی و ... بسازم 🍓🌿
#فیک #فیکشن #تهکوک
رفتم بالا و یک لباس خیلی ب//از پوشیدم
ا/ت :بریم (خوشحال)
کوک : ته اینو نگاه کن چه لباس ب//ازی پوشیده میگه بریم ! (پوزخند و عصبی)
ته : برو عوضش کن (پوزخند)
ا/ت : چراا (ترسیده)
ته : گفتم برو عوضش کن (داد بلند و عصبی)
ا/ت رفت بالا و لباسش رو عوض کرد و یک لباس خیلی بسته پوشید
ا/ت : بریم (لبخند)
کوک و ته : بریم (جدی)
رفتم سوار ماشین شدم و من میخواستم عقب بشینم که ته گفت
ته : من رو صندلی شاگرد که نشستم تو میای روی پای من میشینی(پوزخند)
ا/ت : نه همین عقب خوبه(ترسیده و استرس)
کوک : نفهمیدی ته چی بدو بیا (پوزخند و یکمی داد)
رفتم و نشستم رو پای ته یکم خودمو تک//ون دادم تا درست بشینم ولی دقیقا نشستم اونجا اومدم یکم دیگه تک//ون بخورم که گفت
ته : دقیقا همینجا میشینی (پوزخند و زمزمه)
ا/ت : باشه (ترسیده)
به سمت بازار خرید رفتیم
دو ساعت بعد
همه چیز خریدم جززز لوازم فانتزی رفتم تو لوازم تحریری کلی چیز های کیوت برداشتم و خریدم که کوک گفت
کوک : چیزه دیگه ای میخوای ؟ (پوزخند)
ا/ت : نه ممنون ازتون (خوشحال)
به سمت ماشین رفتیم هیچ حرفی تو ماشین رد و بدل نشد
رسیدیم من پیاده شدم و رفتم سمت اتاقم و وسایل های رو که خریده بودم رو چیده م
و رفتم رو تخت و چشماش کم کم بسته شد و خوابم برد...
ادامه دارد...
شر�ط نداره🍓🌿
میخوام دو پارت دیگه تمومش کنم نظرتون چیه؟🍓🌿
اخه کلی ایده های دیگه تو ذهنمه تکپارتی و دوپارتی و ... بسازم 🍓🌿
#فیک #فیکشن #تهکوک
۱.۶k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.