چند پارتی نامجون
Part 2
منشیش...
با چیزی که دیدم حالم بد شد
ات ویو ┉┉
بجای گریه خشم تمام وجودمو گرفت مگه من از اون منشیش چیز کم داشتم
رفتم جلو و نامجون و منشیه را جدا کردمو یکی زدم تو گوش نامجون ( ات خشن )
ات : تو... تو خیلی پستی فهمیدی منو باش که منتظرت بودم بیای و باهم جشن سالگرد ازدواجمون را باهم جشن بگیریم
و برگشتم سمت منشی نامجون و موهاشو کشیدم به طوری که سرش خم شد و گفتم تو یه هرز... ای چطور میتونی با مردی که زن داره رابطه داشته باشه
نامجون ویو -
توی دفترم بودم که منشیم لیا با قهوه ای امد
قهوه را که خوردم گر بدنم. گرفت منشیم که تمام مدت اونجا بود گفت خوب ددی شروع کنیم من گر گرفته بود و از طرفی با اتم به مدت بود رابطه نداشتم پس لیا رو گرفتمو و شروع کردم که یهو ات با جیغ در اتاق کارمو باز کرد جا خوردم سریع از منشیم جدا شدم که ات امد جلو و ...(بقیشم میدونین )
ات : بسه تا انقد تحمل کردم دیگه نمی کنم به اینجام رسیده(دستشو گذاشت رو گردنش)
فردا برای طلاق میریم محضر همین امشبم وسایلمو بر میدارم
نامجون : دست اتو گرفت؛ ات وایسا
ات: دستمو کشیدم و بهش گفتم من میرم میرم پیش
با چیزی که گفتم نامجون جا خورد نامجون : ات تو ....
# جمهوری_ اسلامی_ ایران
اسلاید 2 ات
اسلاید 3 منشی لیا
منشیش...
با چیزی که دیدم حالم بد شد
ات ویو ┉┉
بجای گریه خشم تمام وجودمو گرفت مگه من از اون منشیش چیز کم داشتم
رفتم جلو و نامجون و منشیه را جدا کردمو یکی زدم تو گوش نامجون ( ات خشن )
ات : تو... تو خیلی پستی فهمیدی منو باش که منتظرت بودم بیای و باهم جشن سالگرد ازدواجمون را باهم جشن بگیریم
و برگشتم سمت منشی نامجون و موهاشو کشیدم به طوری که سرش خم شد و گفتم تو یه هرز... ای چطور میتونی با مردی که زن داره رابطه داشته باشه
نامجون ویو -
توی دفترم بودم که منشیم لیا با قهوه ای امد
قهوه را که خوردم گر بدنم. گرفت منشیم که تمام مدت اونجا بود گفت خوب ددی شروع کنیم من گر گرفته بود و از طرفی با اتم به مدت بود رابطه نداشتم پس لیا رو گرفتمو و شروع کردم که یهو ات با جیغ در اتاق کارمو باز کرد جا خوردم سریع از منشیم جدا شدم که ات امد جلو و ...(بقیشم میدونین )
ات : بسه تا انقد تحمل کردم دیگه نمی کنم به اینجام رسیده(دستشو گذاشت رو گردنش)
فردا برای طلاق میریم محضر همین امشبم وسایلمو بر میدارم
نامجون : دست اتو گرفت؛ ات وایسا
ات: دستمو کشیدم و بهش گفتم من میرم میرم پیش
با چیزی که گفتم نامجون جا خورد نامجون : ات تو ....
# جمهوری_ اسلامی_ ایران
اسلاید 2 ات
اسلاید 3 منشی لیا
۹۰۱
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.