شینپی (پارت ۳۲)
سینا ساکت شد و سرشو انداخت پایین .
ا/ت : خب؟
سینا : درسته میگی ، قبوله . حالا چیکار کنیم؟
ا/ت : همونطور که گفتم اول دنبال سارا می گردیم .
سینا : از کجا شروع کنیم؟
ا/ت : از خونتون . گرچه اونجا موندن احمقانه به نظر میاد ولی نباید هیچ جارو از قلم بندازیم .
سینا : باشه...***سینا رو جلوی خونه پیاده کردم و خودم توی ماشین منتظر موندم . چند دقیقه نگذشته بود که سینا برگشت .
ا/ت : زود برگشتی ، نبودش؟
سینا : نه ، کل وسایلش رو هم جمع کرده و برده .
ا/ت : ببینم سینا ، سارا از کجا خیلی بدش میومد؟
سینا : یکم فکر کرد و گفت : اون بار/هتل
معروف( خودتون یه اسمی براش بزارید) رو یادته؟
از اونجا متنفر بود . همیشه دخترایی که توی هتلش زندگی می کردن رو مسخره می کرد .
ا/ت : پس میریم اونجا . ماشین رو روشن کردم و راه افتادم .
سینا : امکان نداره اونجا باشه!
ا/ت : اونم دقیقا به همین دلیل میره اونجا . جایی هیچکس به فکرش نرسه .
سینا : راست میگی...
ا/ت : سارا باهوشه ولی من رو دست کم گرفته...***بوی شراب و دود سیگار راه نفس رو می بست . آهنگ قشنگی با صدای خیلی بلند در حال پخش بود که حتی منم دلم می خواست باهاش برقصم . من و سینا رفتیم طبقه بالا و به سمت پیشخوان هتل رفتیم .
کارمند هتل : میتونم کمکتون کنم؟
ا/ت : سلام ، کسی به اسم پارک سارا اینجا اتاق داره ؟
کارمند هتل : خیر .
ا/ت : احیانا یه مهمان به اسم جانگ میسو ندارید؟
کارمند هتل : چرا ، یه نفر داریم .
ا/ت : کدوم اتاق هستن؟
نگاهش رو خوندم و گفتم : من از دوستاش هستم ، گفته بود توی این هتله .
کارمند هتل : اتاق ۱۴ .
ا/ت : ممنون . با سینا رفتم سمت آسانسور و دکمه ش رو زدم .
سینا : کجا میری ؟ سارا که اینجا نیست . راستی اون دومیه کی بود ؟
ا/ت : جانگ میسو همون ساراست .
سینا : چی؟
#فیک_بی_تی_اس #فیک
ا/ت : خب؟
سینا : درسته میگی ، قبوله . حالا چیکار کنیم؟
ا/ت : همونطور که گفتم اول دنبال سارا می گردیم .
سینا : از کجا شروع کنیم؟
ا/ت : از خونتون . گرچه اونجا موندن احمقانه به نظر میاد ولی نباید هیچ جارو از قلم بندازیم .
سینا : باشه...***سینا رو جلوی خونه پیاده کردم و خودم توی ماشین منتظر موندم . چند دقیقه نگذشته بود که سینا برگشت .
ا/ت : زود برگشتی ، نبودش؟
سینا : نه ، کل وسایلش رو هم جمع کرده و برده .
ا/ت : ببینم سینا ، سارا از کجا خیلی بدش میومد؟
سینا : یکم فکر کرد و گفت : اون بار/هتل
معروف( خودتون یه اسمی براش بزارید) رو یادته؟
از اونجا متنفر بود . همیشه دخترایی که توی هتلش زندگی می کردن رو مسخره می کرد .
ا/ت : پس میریم اونجا . ماشین رو روشن کردم و راه افتادم .
سینا : امکان نداره اونجا باشه!
ا/ت : اونم دقیقا به همین دلیل میره اونجا . جایی هیچکس به فکرش نرسه .
سینا : راست میگی...
ا/ت : سارا باهوشه ولی من رو دست کم گرفته...***بوی شراب و دود سیگار راه نفس رو می بست . آهنگ قشنگی با صدای خیلی بلند در حال پخش بود که حتی منم دلم می خواست باهاش برقصم . من و سینا رفتیم طبقه بالا و به سمت پیشخوان هتل رفتیم .
کارمند هتل : میتونم کمکتون کنم؟
ا/ت : سلام ، کسی به اسم پارک سارا اینجا اتاق داره ؟
کارمند هتل : خیر .
ا/ت : احیانا یه مهمان به اسم جانگ میسو ندارید؟
کارمند هتل : چرا ، یه نفر داریم .
ا/ت : کدوم اتاق هستن؟
نگاهش رو خوندم و گفتم : من از دوستاش هستم ، گفته بود توی این هتله .
کارمند هتل : اتاق ۱۴ .
ا/ت : ممنون . با سینا رفتم سمت آسانسور و دکمه ش رو زدم .
سینا : کجا میری ؟ سارا که اینجا نیست . راستی اون دومیه کی بود ؟
ا/ت : جانگ میسو همون ساراست .
سینا : چی؟
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۱۱.۶k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.