سین اول ساقی چشمش که مستم کرد ورفت
سین اول ساقی چشمش که مستم کرد ورفت
عاشقی فارغ زهرچه بودوهستم کرد و رفت
سین دوم ساغری که از می اش مستم هنوز
از تمام آرزوها ،دست شستم کردورفت
سین سوم سینه ای کزهجر سوزاند و ...دریغ
خانه ویرانه ای از پای بستم...کرد و رفت
سین چارم سالهای رفته از دستم ...فغان
پاکبازی که به سوگ دل نشستم کرد و رفت
سین پنجم سنگدل آن سنگ کبرت بود وآه...
عاقبت چون شیشه ای در خودشکستم کرد و رفت
سین ششم سیل اشک نامرادی های دل...
چون غریقی دست از جانم ،گسستم کرد و رفت
سین هفتم سرنوشتم بود "جلوه"صد دریغ
تاکه دل دادم به عشقش غم پرستم کرد و رفت
فریدون جلوه
#شعر#غزل
عاشقی فارغ زهرچه بودوهستم کرد و رفت
سین دوم ساغری که از می اش مستم هنوز
از تمام آرزوها ،دست شستم کردورفت
سین سوم سینه ای کزهجر سوزاند و ...دریغ
خانه ویرانه ای از پای بستم...کرد و رفت
سین چارم سالهای رفته از دستم ...فغان
پاکبازی که به سوگ دل نشستم کرد و رفت
سین پنجم سنگدل آن سنگ کبرت بود وآه...
عاقبت چون شیشه ای در خودشکستم کرد و رفت
سین ششم سیل اشک نامرادی های دل...
چون غریقی دست از جانم ،گسستم کرد و رفت
سین هفتم سرنوشتم بود "جلوه"صد دریغ
تاکه دل دادم به عشقش غم پرستم کرد و رفت
فریدون جلوه
#شعر#غزل
۷۴۷
۰۲ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.