فصل اول درامای اسکویید فایت
سه می داخل خونه اش بود و یک زندگی معمولی رو تجربه میکرد:
چون تازه از خواب بیدار شده بود رفت صبحونه خورد اون چون به مادر پدرش قول داده بود بعد مدت ها بره سئول پیششون سریع آماده شد و حرکت کرد داخل ایستگاه مترو
سه می:ای بابا چرا مترو نمیاد
ولافلایگ:سلام خانم مشکلی پیش اومده بیاید تا مترو شما نیومده یه بازی انجام بدیم
سه می:عام چه بازی ای
ولافلایگ:داکچی دوتا مکعب قرمز و آبی رو میاریم و بعد روی هم میزنیم اگ نتونیم مال هم رو برعکس کنیم یک منفی میگیریم و اگر کلی منفی گرفتی بهت یک فرصت میدم
سه می:چه فرصتی
ولافلایگ:میفهمی میای؟
سه می:عم باشه
در حالا بازی کردن داکچی
ولافلایگ آروم داکچی خورد رو میندازه
سه می در ذهن:خیلی استرس دارم ولی باید تمام تلاشم رو کنم
سه می داکچی رو محکم میزنه به داکچی ولافلایگ ولی داکچی ولافلایگ تکون نمیخوره
ولافلایگ محکم داخل صورت یه می میزنه
سه می:هوی چرا میزنی
ولافلایگ: این یک منفی بود
دوباره بازی میکنن و هربار سه می منفی میگیره
ولافلایگ:حالا وقتشه به قولت عمل کنی این کارت رو بگیر میبینمت
بعدش••••
چون تازه از خواب بیدار شده بود رفت صبحونه خورد اون چون به مادر پدرش قول داده بود بعد مدت ها بره سئول پیششون سریع آماده شد و حرکت کرد داخل ایستگاه مترو
سه می:ای بابا چرا مترو نمیاد
ولافلایگ:سلام خانم مشکلی پیش اومده بیاید تا مترو شما نیومده یه بازی انجام بدیم
سه می:عام چه بازی ای
ولافلایگ:داکچی دوتا مکعب قرمز و آبی رو میاریم و بعد روی هم میزنیم اگ نتونیم مال هم رو برعکس کنیم یک منفی میگیریم و اگر کلی منفی گرفتی بهت یک فرصت میدم
سه می:چه فرصتی
ولافلایگ:میفهمی میای؟
سه می:عم باشه
در حالا بازی کردن داکچی
ولافلایگ آروم داکچی خورد رو میندازه
سه می در ذهن:خیلی استرس دارم ولی باید تمام تلاشم رو کنم
سه می داکچی رو محکم میزنه به داکچی ولافلایگ ولی داکچی ولافلایگ تکون نمیخوره
ولافلایگ محکم داخل صورت یه می میزنه
سه می:هوی چرا میزنی
ولافلایگ: این یک منفی بود
دوباره بازی میکنن و هربار سه می منفی میگیره
ولافلایگ:حالا وقتشه به قولت عمل کنی این کارت رو بگیر میبینمت
بعدش••••
۳۰۱
۱۵ دی ۱۴۰۳