حمایت شد رمانم و ادامه میدم
حمایت شد رمانم و ادامه میدم
هنوز داری میخونی؟😐برو ادامه
و شینوبو بیهوش روی زمین بازهم چاقوی روی شکمش روز زمین بود قبل از اینکه ماشین کناری اش منفجر بشه یه نفر دوید تا کمکش کنه اما دیر بود و ماشین منفجر شد
اما شینوبو سالم موند و برادر اون پسر به اورژانس زنگ زد و شینوبو به بیمارستان رفت اما خیلی زخم ها و سوختگی ها جدی بودند و شینوبو حدود یک سال به حالت کما رفت و بعد بهوش اومد کانائو بالای سرش بود و داشت گریه میکرد ولی متاسفانه یه اتفاق درد اور افتاده بود و شینوبو حافظه اش رو از دست داده بود و کانائو رو نمیشناخت و داشت نگاهش میکرد کانائو بلند شد تا یه بار دیگه خواهر بیهوشش رو نگاه کنه که دید بلخره به هوش اومده خوشحال شد و اومد بپره بغلش که یه صدای اروم شنید که میگفت توکی هستی؟ من کی هستم؟ کجام ؟ میشناسمت؟ و کانائو درجا خشک شد که دکتر اومد و گفت که کانائو باید بره تا شینوبو کمی استراحت کنه
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ادامه دارد😄😄
هنوز داری میخونی؟😐برو ادامه
و شینوبو بیهوش روی زمین بازهم چاقوی روی شکمش روز زمین بود قبل از اینکه ماشین کناری اش منفجر بشه یه نفر دوید تا کمکش کنه اما دیر بود و ماشین منفجر شد
اما شینوبو سالم موند و برادر اون پسر به اورژانس زنگ زد و شینوبو به بیمارستان رفت اما خیلی زخم ها و سوختگی ها جدی بودند و شینوبو حدود یک سال به حالت کما رفت و بعد بهوش اومد کانائو بالای سرش بود و داشت گریه میکرد ولی متاسفانه یه اتفاق درد اور افتاده بود و شینوبو حافظه اش رو از دست داده بود و کانائو رو نمیشناخت و داشت نگاهش میکرد کانائو بلند شد تا یه بار دیگه خواهر بیهوشش رو نگاه کنه که دید بلخره به هوش اومده خوشحال شد و اومد بپره بغلش که یه صدای اروم شنید که میگفت توکی هستی؟ من کی هستم؟ کجام ؟ میشناسمت؟ و کانائو درجا خشک شد که دکتر اومد و گفت که کانائو باید بره تا شینوبو کمی استراحت کنه
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ادامه دارد😄😄
۳.۰k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.