دیدم یک پسره گرفتتش....

دیدم یک پسره گرفتتش....
پارت 3
یوکی جیغ میکشید و من ترسیده بودم اخه 2 تا دختر تنها
بهش گفتم ولش کنه حرفی نمیزد عصبی شدم و داد زدم عصبی شد اومد جلوم
بیهوشم کرد دیگه چیزی یادم نبود....
تا اینکه چشام و باز کردم دیدم تو یه اتاقم
من: اینجا دیگه کجاست
که یهو صدای چند تا پسر شنیدم
ترسیدم و خودمو به خواب زدم..
اومدن تو اتاق یواشکی دیدم 3 تا پسر بودن
یکیشون اومد سمتم
لایتو: این زندس؟
ایاتو: مگه کوری نمیبینی نفس میکشه
لایتو: عه وا راس میگیا
سوبارو: بیدارش کن
لایتو: باشه
بیدار شدم از ترس جیغ کشیدم
ایاتو: اروم باش
من: یوکی کجاسسسسسس چیکارش کردین؟
ایاتو: یوکی کیه؟
من: اینجا کجاس؟ شما کی هستین؟ با من چیکار دارین؟
که صدای جیغ یوکی بلند شد...... ادامه پارت۴