پارت ۲۰
تهیونگ ات رو بغل میکنه و میگه عشقم لطفا بهم بگو واسه ول کردنت دلیل داشتم
گریه های ات شروع میکنه به اومدن ات محکم تهیونگ رو بغل میکنه دو سال شده بود که میخواست عطر تهیونگ رو احساس کنه دلش واسه بغل گرم عشقش تنگ شده بود
ات:اره مجبور بودم ولت کنم با اینکه خودمم درد داشتم تو عذاب بودم باید اینکارو میکردم چون چون
ته: چرا
ات:چون فهمیدم مامانم به قتل رسیده و قاتلش پدر سئوجونه
ته ات رو از بغلش در میاره
ته:باید بهم میگفتی
ات:ترسیدم بلایی سرت بیاد سعی کردم تو رو از خودم دور کنم تا در امان باشی
ته:زندگی بدون تو برام فرقی با مرگ نداشت من دوست دارم
ات:منم دوست دارم
ته اروم به ات نزدیک میشه و میبوسدش
بوسه ای طولانی
ات: ولی الان باید بری سئوجون اعدام میشه و من
ته:میخوای چیکار کنی چون دیگه ولت نمیکنم
ات
تهیونگ رفت منم حاضر شدم برم پیش سئوجون حتما خبر اعدام شدن روتا حالا بهش گفتن منتظر بودم تا بیاد
جون:اومدی ببینی تو چه حالی ام
ات:شنیدی قراره اعدام شی
جون:من چیکار کردم ها غیر اینکه فقط عاشقت بودم
ات:عشق تومعنی عشق رو میدونی وقتایی که تا حد مرگ کتکم نبردی ام عاشقم بودی وقتی قاتل مامانم رو ازم قایم کردی چی
جون:قبول کنی یا نه من دوست داشتم ولی الان بدون هم تو و هم اون عشقت تهیونگ میمیرین خودم میکشمتون
ات:بهتره به فکر این باشی که فردا اعدام میشی ولی زیاد تنها نمیمونی چون پدرت میاد پیشت
ات اینو میگه ومیرع سئوجون داد میزنند میکشمتون شنیدی ات هردوتونو میکشم
ات
شب داشتم میخوابیدم که گوشیم زنگ خورد تهیونگ بود
ات:سلام عشقم
ته:یه بار دیگه بگو
ات: چی رو
عشقم
عشقم ...عشقم.... عشقم
ات
جانم
دوست دارم
منم
آه
رفتم اتاق تهیونک ولی حرفاش با ات رو شنیدم چطور میتونی اینکار رو کنی اون داشت تورو به کشتن میداد من نجاتت دادم
گریه های ات شروع میکنه به اومدن ات محکم تهیونگ رو بغل میکنه دو سال شده بود که میخواست عطر تهیونگ رو احساس کنه دلش واسه بغل گرم عشقش تنگ شده بود
ات:اره مجبور بودم ولت کنم با اینکه خودمم درد داشتم تو عذاب بودم باید اینکارو میکردم چون چون
ته: چرا
ات:چون فهمیدم مامانم به قتل رسیده و قاتلش پدر سئوجونه
ته ات رو از بغلش در میاره
ته:باید بهم میگفتی
ات:ترسیدم بلایی سرت بیاد سعی کردم تو رو از خودم دور کنم تا در امان باشی
ته:زندگی بدون تو برام فرقی با مرگ نداشت من دوست دارم
ات:منم دوست دارم
ته اروم به ات نزدیک میشه و میبوسدش
بوسه ای طولانی
ات: ولی الان باید بری سئوجون اعدام میشه و من
ته:میخوای چیکار کنی چون دیگه ولت نمیکنم
ات
تهیونگ رفت منم حاضر شدم برم پیش سئوجون حتما خبر اعدام شدن روتا حالا بهش گفتن منتظر بودم تا بیاد
جون:اومدی ببینی تو چه حالی ام
ات:شنیدی قراره اعدام شی
جون:من چیکار کردم ها غیر اینکه فقط عاشقت بودم
ات:عشق تومعنی عشق رو میدونی وقتایی که تا حد مرگ کتکم نبردی ام عاشقم بودی وقتی قاتل مامانم رو ازم قایم کردی چی
جون:قبول کنی یا نه من دوست داشتم ولی الان بدون هم تو و هم اون عشقت تهیونگ میمیرین خودم میکشمتون
ات:بهتره به فکر این باشی که فردا اعدام میشی ولی زیاد تنها نمیمونی چون پدرت میاد پیشت
ات اینو میگه ومیرع سئوجون داد میزنند میکشمتون شنیدی ات هردوتونو میکشم
ات
شب داشتم میخوابیدم که گوشیم زنگ خورد تهیونگ بود
ات:سلام عشقم
ته:یه بار دیگه بگو
ات: چی رو
عشقم
عشقم ...عشقم.... عشقم
ات
جانم
دوست دارم
منم
آه
رفتم اتاق تهیونک ولی حرفاش با ات رو شنیدم چطور میتونی اینکار رو کنی اون داشت تورو به کشتن میداد من نجاتت دادم
۸.۲k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.