‹مرواریدسیاه جئون|𝐉𝐞𝐨𝐧'𝐬 𝐛𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐩𝐞𝐚𝐫𝐥›
‹مرواریدسیاهجئون|𝐉𝐞𝐨𝐧'𝐬 𝐛𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐩𝐞𝐚𝐫𝐥›
-گفتم: هر بار کہ بہ ماه نگاه میکنم یادم میاد تو قشنگتری .
گفت: ماه تو رو یادِ من میندازه ؟!
گفتم هرچی کہ دستم بهش نرسہ تو رو یادم میاره .
☆-𝑪𝒉𝒂𝒆 𝒀𝒆𝒐𝒏
صدای رعد و برق که به صورت وحشیانه داد میزد
و رعشه و ترس تو وجودم می نداخت با صدای گریه ام قاطی شده بود.
با ترس و شکستگی وجودم سرمو تکیه دادم به سینه ستبرش و هق زدم!
نمیدونم این مرد سیاه پوش قد بلند کیه ولی آرامش داشتم عطر تلخش مشاممو نوازش میکرد.!
دستاشو زیر پاهام انداخت و بغلم کرد.
حتی میلی به اینکه ببینم کیه نداشتم فقط دوست داشتم از این پارک برم!
صدای در ماشین اومد منو گذاشت تو ماشین
از قلبم فرمان میدادن که بهش اعتماد کنم
وقتی نشست شروع کرد سرفه کردن برگشتم ببینمش
با دیدن رئیس یانگ سو خشکم زد!
با تعجب بهش نگاه کردم موهاش خیس شده بودن و رو پیشونیش ریخته بودن بینیش بخاطر سرمای بارون قرمز شده بود
سرفه هاش ادامه داشت بعد از چند لحظه سرشو گذاشت رو فرمون
چاهیون-ر..ئی..س!
برگشت و با لبخندی خسته نگاهم کرد
یانگسو-خوبی؟'سرفه
شوکه لب زدم:
چاهیون-شما اینجا چیکار میکنید!
چشماش و بست و زمزمه کرد
یانگسو-دلم نیومد تنهات بزارم
اسمم و زمزمه و وار خسته صدا زد
یانگسو-چاهیون
چاهیون-ب..بل..له
شوکه نگاهش کردم که از حال رفت.
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
#فیکشن
-گفتم: هر بار کہ بہ ماه نگاه میکنم یادم میاد تو قشنگتری .
گفت: ماه تو رو یادِ من میندازه ؟!
گفتم هرچی کہ دستم بهش نرسہ تو رو یادم میاره .
☆-𝑪𝒉𝒂𝒆 𝒀𝒆𝒐𝒏
صدای رعد و برق که به صورت وحشیانه داد میزد
و رعشه و ترس تو وجودم می نداخت با صدای گریه ام قاطی شده بود.
با ترس و شکستگی وجودم سرمو تکیه دادم به سینه ستبرش و هق زدم!
نمیدونم این مرد سیاه پوش قد بلند کیه ولی آرامش داشتم عطر تلخش مشاممو نوازش میکرد.!
دستاشو زیر پاهام انداخت و بغلم کرد.
حتی میلی به اینکه ببینم کیه نداشتم فقط دوست داشتم از این پارک برم!
صدای در ماشین اومد منو گذاشت تو ماشین
از قلبم فرمان میدادن که بهش اعتماد کنم
وقتی نشست شروع کرد سرفه کردن برگشتم ببینمش
با دیدن رئیس یانگ سو خشکم زد!
با تعجب بهش نگاه کردم موهاش خیس شده بودن و رو پیشونیش ریخته بودن بینیش بخاطر سرمای بارون قرمز شده بود
سرفه هاش ادامه داشت بعد از چند لحظه سرشو گذاشت رو فرمون
چاهیون-ر..ئی..س!
برگشت و با لبخندی خسته نگاهم کرد
یانگسو-خوبی؟'سرفه
شوکه لب زدم:
چاهیون-شما اینجا چیکار میکنید!
چشماش و بست و زمزمه کرد
یانگسو-دلم نیومد تنهات بزارم
اسمم و زمزمه و وار خسته صدا زد
یانگسو-چاهیون
چاهیون-ب..بل..له
شوکه نگاهش کردم که از حال رفت.
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
#فیکشن
۴.۷k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.