★چند پارتی★
★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 11
صبح شد
صبح شد و رفتم لباس برا مینا بخرم که نمیدونم چی شد حالم بد شد
که سریع برگشتم خونه و دیدم مینا بیداره رفتم تو آشپزخونه قرص خوردم و یکی در زد دیدم جیهوپه سریع مینا رو صدا کردم و جیهوپ گفت👇🏻
جیهوپ: سلام عشقم
مینا: سلام خوبی؟
جیهوپ: خوبم تو خوبی؟
مینا: خوبم چی شد اومدی؟
جیهوپ: جشن داریم توی عمارت و رفتم برات لباس گرفتم
مینا: ممنونم عزیزم
جیهوپ: خواهش (ماچش کرد)
مینا: خیله خب برو منم بیام سره کار
جیهوپ: باشه عزیزم بای
مینا: بای
می سون: مینا من حالم خوب نیست امروز نمیتونم بیام سره کار
مینا: می سون تو چت شد (نگران)
می سون: نمیدونم یهو حالم بد شد دل درد دارم
مینا: بیا برو تو اتاق استراحت کن
می سون: باش عایییی
مینا: بیا این قرص رو بخور
می سون: باشه
مینا: یه کوچولو بخواب اوکی؟
می سون: باشه
مینا: افرین من برم یه چیزی درست کنم بخوری
می سون: باش (خوابش برد)
مینا رفت و به جیهوپ زنگ زد گفت 👇🏻
مینا: سلام خوبی؟
جیهوپ: سلام خوبم تو خوبی؟
مینا: خوبم چیزه می سون حالش بده امروز نمیتونم بیام سره کار
جیهوپ: چی؟ می سون چش شد؟
مینا: نمیدونم دل درد وحشتناک گرفته بهش قرص دادم و خوابش برد
جیهوپ: اوکی اوکی ببین برو یه چیزی براش درست کن اوکی
مینا: باشه خدافظ
جیهوپ: خدافظ
جونگکوک: می سون چش شده؟(دو برار مینا نگران بود😂)
جیهوپ: میگه دل درد داره
جونگکوک: من برم یه سری بهش بزنم
جیهوپ: حواست باشه حاملش نکنیا
جونگکوک: مگه خولم همچین کاری بکنم
جیهوپ: خیله خب برو
جونگکوک رفت خونه می سون و در زد با عجله و نگرانی به سمته اتاق رفت و می سون بیدار شد و گفت 👇🏻
جونگکوک: عشقم خوبی (نگران)
می سون: خوبم نگران نباش
جونگکوک:(بغلش کرد)
می سون: جونگکوک من خوبم نگران نباش
جونگکوک: الان بهتری؟
می سون: الان بهترم
جونگکوک:(سره می سون رو بوسید)
می سون:(لبخند)
شب شد
شب شد و می سون حالش خوب شد و لباس پوشدن رفتن عمارت
و رسیدن عمارت و اولین نفر که وارد شد مینا بود ولی جونگکوک به فکره می سون بود فکر میکرد دوباره حالش بد شد باشه
که می سون وارد عمارت شد با موهای صاف و لباس خوشگل
جونگکوک قرق اون زیبای های می سون شد
که می سون رفت پیشش و گفت 👇🏻
می سون: جونگکوک داری به چی نگاه میکنی
جونگکوک: خیلی خوشگل شدی 😈
می سون: ممنون تو هم خوشتیپ شدی
جونگکوک: مرسی بیب😈
جیهوپ: خوب چرا باهم نمیرقصید
مینا: راست میگه برین برقصید
جونگکوک: بریم؟
می سون: باشه
جونگکوک دسشو گذاشتی روی کمره می سون، می سون دسشو دوره گردنه جونگکوک حلق کرد و شروع کردن به رقصیدن
★اینم از پارت جدید، بچها شاید پارت بعدی رو شب بزارم چون تکالیفم کمه★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 11
صبح شد
صبح شد و رفتم لباس برا مینا بخرم که نمیدونم چی شد حالم بد شد
که سریع برگشتم خونه و دیدم مینا بیداره رفتم تو آشپزخونه قرص خوردم و یکی در زد دیدم جیهوپه سریع مینا رو صدا کردم و جیهوپ گفت👇🏻
جیهوپ: سلام عشقم
مینا: سلام خوبی؟
جیهوپ: خوبم تو خوبی؟
مینا: خوبم چی شد اومدی؟
جیهوپ: جشن داریم توی عمارت و رفتم برات لباس گرفتم
مینا: ممنونم عزیزم
جیهوپ: خواهش (ماچش کرد)
مینا: خیله خب برو منم بیام سره کار
جیهوپ: باشه عزیزم بای
مینا: بای
می سون: مینا من حالم خوب نیست امروز نمیتونم بیام سره کار
مینا: می سون تو چت شد (نگران)
می سون: نمیدونم یهو حالم بد شد دل درد دارم
مینا: بیا برو تو اتاق استراحت کن
می سون: باش عایییی
مینا: بیا این قرص رو بخور
می سون: باشه
مینا: یه کوچولو بخواب اوکی؟
می سون: باشه
مینا: افرین من برم یه چیزی درست کنم بخوری
می سون: باش (خوابش برد)
مینا رفت و به جیهوپ زنگ زد گفت 👇🏻
مینا: سلام خوبی؟
جیهوپ: سلام خوبم تو خوبی؟
مینا: خوبم چیزه می سون حالش بده امروز نمیتونم بیام سره کار
جیهوپ: چی؟ می سون چش شد؟
مینا: نمیدونم دل درد وحشتناک گرفته بهش قرص دادم و خوابش برد
جیهوپ: اوکی اوکی ببین برو یه چیزی براش درست کن اوکی
مینا: باشه خدافظ
جیهوپ: خدافظ
جونگکوک: می سون چش شده؟(دو برار مینا نگران بود😂)
جیهوپ: میگه دل درد داره
جونگکوک: من برم یه سری بهش بزنم
جیهوپ: حواست باشه حاملش نکنیا
جونگکوک: مگه خولم همچین کاری بکنم
جیهوپ: خیله خب برو
جونگکوک رفت خونه می سون و در زد با عجله و نگرانی به سمته اتاق رفت و می سون بیدار شد و گفت 👇🏻
جونگکوک: عشقم خوبی (نگران)
می سون: خوبم نگران نباش
جونگکوک:(بغلش کرد)
می سون: جونگکوک من خوبم نگران نباش
جونگکوک: الان بهتری؟
می سون: الان بهترم
جونگکوک:(سره می سون رو بوسید)
می سون:(لبخند)
شب شد
شب شد و می سون حالش خوب شد و لباس پوشدن رفتن عمارت
و رسیدن عمارت و اولین نفر که وارد شد مینا بود ولی جونگکوک به فکره می سون بود فکر میکرد دوباره حالش بد شد باشه
که می سون وارد عمارت شد با موهای صاف و لباس خوشگل
جونگکوک قرق اون زیبای های می سون شد
که می سون رفت پیشش و گفت 👇🏻
می سون: جونگکوک داری به چی نگاه میکنی
جونگکوک: خیلی خوشگل شدی 😈
می سون: ممنون تو هم خوشتیپ شدی
جونگکوک: مرسی بیب😈
جیهوپ: خوب چرا باهم نمیرقصید
مینا: راست میگه برین برقصید
جونگکوک: بریم؟
می سون: باشه
جونگکوک دسشو گذاشتی روی کمره می سون، می سون دسشو دوره گردنه جونگکوک حلق کرد و شروع کردن به رقصیدن
★اینم از پارت جدید، بچها شاید پارت بعدی رو شب بزارم چون تکالیفم کمه★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
۷.۹k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.