کاکتوس رنگی پارت ۸ 🌵🌈

ج :ارع خوبم
ن : دستتو باز کن دستت بنفش شد
ج : اهان باشه
ات ویو :
تو بغل تهیونگ بودم اروم منو‌گذاشت بیرون حوض
لباسام همه خیس بود رو ب ته کردم و گفتم
ا : تهیونگا من لباس ندارم
ت : شانس اومدی ک من ی دست برا خودم اوردم
ا : خب پس من مجبور ک با لباس خیس بمونم
ت : مگه من مردم
ا : خدا نکنه
ت : تو لباس منو بپوش
ا : خودت چی پس
ت :منم با این میشنم تا خشک شه
(عکس لباس ات رو میزارم )
ا: رفتم تو اتاق و لباسی ک تهیونگ داده بود رو پوشیدم
رون های سفیدم بیرون بود
از اتاق اومدم بیرون
تا جیمین منو دید ی سوت بلند زد ک تهیونگ ۱۰ متر پرید بالا 😂
یه نیشخند با مزه زدم ک ی دفعه ب صورت ته نگاه کردم یه لبخند خیلی ملیح زده بود
اومدم نشتم بغل کوک نشستم کنارش
بهش نگاه کردم حتی قادر ب نگاه کردنمم نبود
ک گفت : ات پاشو بریم
ت : کجا شما ک تازه اومدید
ک : ن ات خستس میخوام بریم
ا : من
ک : ساکت باش بیا بریم
ا : باش
ات ویو :
من از اعضا خدافظی کردم و ته شمارشو داد ب من
کوک حتی از نامجونم خدافظی نکرد
تو ماشین هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد
تا رسیدم ب امارت
ک کوک گفت : هیچ لوزمی نداره ک ‌.........

اگه پارت بعد رو میخوای حمایت کنید :)