خدمت کار امارت من (پارت ۶)

خدمت کار امارت من (پارت ۶)
حالا چیکار کنم؟ اها دستاشو باز کردم و بغلش کردم بردم حموم (منحرف نشید)
جیمین: یومیــــــــــی
یومی: بله ارباب
جیمین: ا/ت رو تمیز بشور به زخماشم برس بعد بیارش اتاق من
یومی: چشم
ویو یومی
یهو ارباب جیمین صدام کرد دیدم
ا/ت با بدن خونی بی هوشه خیلی
هول شدم ولی سریع وان رو اماده
کردم و ا/ت رو گزاشتم تو وان لباساشو
در اوردم و شروع کردم شستن زخماش
اب خونی شده بود بدنشو که تمیز کردم
موهاشم شستم از تو وان در اوردم که
ببرمش برون حموم که.... یا دم اومد
این هموم جیمنه 🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀ اینم که
لباساشو نمیتونه بپوشه پاره شدن 😐😐
منم که زورم نمیرسه بلندش کنم هییی چاره ای
ندارم باید ارباب جیمین رو صدا کنم
یومی: ا ارباب جیمین 😰😰😰
جیمین: چیشده؟
یومی: ا/ت شسته شده توی حمومه
ولی لباس نداره منم زورم نمیرسه بیارمش بیرون
جیمین: 😐🙂😊😀😃😁😆🤣(ویدیو شو میزارم من ظورم چیه)
یومی: خنده نداره من کاملا جدیم
جیمین: بهت لباس میدم تنش کن
یومی: من نمیتونم زورم نمیرسه تنهایی هم نمیتونم 😐
جیمین: هییییییییییییی چاره ای نیست باید خودم انجام بدم
در حموم رو باز کردم یهو دیدم ا/ت جیغ کشید
یه متر پرید هوا جیمینم دستشو گرفت جلو چشاش
منم هون طوری گیج میزدم که یهو.........
شرطا: ۱۰لایک در ۱ساعت
۴۴۴تایی شیم