eternal love
پارت ۹
وارد خونه شدن. هیونجین خونه رو فلیکس نشون داد. گوشیه هیونجین زنگ خورد و اون جوابش داد.
هیونجین: بله؟ اره اره همینجا. الان میام. فلیکس.
فلیکس: بله؟
هیونجین: میتونی بیای کمکم وسایلم رو بیارم؟
فلیکس: اره چرا که نه
کیفشو اونجا گذاشت و با هیونجین رفتن پایین تا وسایل هارو بیارن.
بعد از ۲ ساعت همه وسایل هارو اوردن.
هیونجین: آههه. خستمه!
فلیکس: منم. میخوای یچیزی درست کنم بخوریم؟
هیونجین: آشپزی بلدی؟؟
فلیکس: اره. وقتی نوجوون بودم یاد گرفتم.
هیونجین: واو آفرین! پس چرا وایسادی برو درست کنننن!
فلیکس( با خنده): باشه باشه اروم باش. قط باید بریم خرید.
هیونجین: خرید؟
فلیکس: اره هیچی تو خونه نیست.
هیونجین: اها اره بریم.
آماده سدن و رفتن سوپر مارکت نزدیک خونه و چند تا چیز واسه امشبشون گرفتن.
ویو داخل خونه
هیونجین: فلیکسس! بدو برو درست کننن! دارم ضعف میکنممم
فلیکس: باشه آقای گشنه.
فلیکس رفت داخل اشپز خونه و شروع کرد به درست کردن کیم بام( یه غذایه کره ایه مثل سوشی)
بعد از ۱ آماده شد.
فلیکس: هیونجین آمادس!
هیونجین سریع رفت رو صندلی میز ناهار خوری نشست و با دیدن غذا با ذوق گفت
هیونجین: واووو چه خوبه!
چاپ استیک هارو برداشت و یدونشونو خورد.
هیونجین: واو پسر محشره! خیلی خوب شده!
فلیکس( با خجالت): مرسی
بعد شروع کردن به خوردن. بعد یه ربع ظرفارو جمع کردن و باهم دیگه شستن. رفتن رویه مبل نشستن.
هیونجین: آه راستی ، من هروز ساعت ۸ باید برم سرکار.
فلیکس: باشه. شاید منم فردا رفتم بیرون دنبال کار.
هیونجین: برای شروع خوبه داخل کافه ها کار کنی.
وارد خونه شدن. هیونجین خونه رو فلیکس نشون داد. گوشیه هیونجین زنگ خورد و اون جوابش داد.
هیونجین: بله؟ اره اره همینجا. الان میام. فلیکس.
فلیکس: بله؟
هیونجین: میتونی بیای کمکم وسایلم رو بیارم؟
فلیکس: اره چرا که نه
کیفشو اونجا گذاشت و با هیونجین رفتن پایین تا وسایل هارو بیارن.
بعد از ۲ ساعت همه وسایل هارو اوردن.
هیونجین: آههه. خستمه!
فلیکس: منم. میخوای یچیزی درست کنم بخوریم؟
هیونجین: آشپزی بلدی؟؟
فلیکس: اره. وقتی نوجوون بودم یاد گرفتم.
هیونجین: واو آفرین! پس چرا وایسادی برو درست کنننن!
فلیکس( با خنده): باشه باشه اروم باش. قط باید بریم خرید.
هیونجین: خرید؟
فلیکس: اره هیچی تو خونه نیست.
هیونجین: اها اره بریم.
آماده سدن و رفتن سوپر مارکت نزدیک خونه و چند تا چیز واسه امشبشون گرفتن.
ویو داخل خونه
هیونجین: فلیکسس! بدو برو درست کننن! دارم ضعف میکنممم
فلیکس: باشه آقای گشنه.
فلیکس رفت داخل اشپز خونه و شروع کرد به درست کردن کیم بام( یه غذایه کره ایه مثل سوشی)
بعد از ۱ آماده شد.
فلیکس: هیونجین آمادس!
هیونجین سریع رفت رو صندلی میز ناهار خوری نشست و با دیدن غذا با ذوق گفت
هیونجین: واووو چه خوبه!
چاپ استیک هارو برداشت و یدونشونو خورد.
هیونجین: واو پسر محشره! خیلی خوب شده!
فلیکس( با خجالت): مرسی
بعد شروع کردن به خوردن. بعد یه ربع ظرفارو جمع کردن و باهم دیگه شستن. رفتن رویه مبل نشستن.
هیونجین: آه راستی ، من هروز ساعت ۸ باید برم سرکار.
فلیکس: باشه. شاید منم فردا رفتم بیرون دنبال کار.
هیونجین: برای شروع خوبه داخل کافه ها کار کنی.
۷.۲k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.