تکپارتی
تکپارتی
وقتی ازش عصبانی بودی...
ات
وارد خونه شدم،حسابی از دستش عصبانی بودم اون بهم قول داده بود فقط یه موزیک ویدیو ساده باشه نه اینکه اون دختره رو اونجوری بغل کنه
لباسامو کندم رفتم توی حموم الان فقط یه حموم آب گرم میتونست حالمو خوب کنه
نشستم توی وان آب گرمو باز کردم،تو فکر تهیونگ بودم،خیلی از دستش دلخور بودم،از اون دختره اسمش چی بود؟اها ایو هم متنفرم(بچه ها ببخشید این فقط یه فیکه من قصد بی احترامی به ایو و فناشو ندارم خودمم ایو رو دوست دارم)
اینقدر به تهیونگو کاراش فکر کردم که خوابم برد
تهیونگ
وارد خونه شدم ات رو ندیدم،اما میدونستم از دستم ناراحته آخه بهش قول دادم به ایو نزدیک نشم اما به قولم عمل نکردم،خب تقصیر کارگردان بود من چیکار کنم
حالا ات کجا بود؟
کل خونه رو گشتم اما پیداش نکردم،وارد اتاق مشترکمون شدم،در حمومو زدم اما جوابی نشنیدم
یکم نگران شدم نکنه بلایی سر خودش اوورده باشه؟
درو آروم باز کردم که دیدم ات توی وان خوابش برده،اخیشش خیالم راحت شد
براید استایل بغلش کردم گذاشتمش روی تخت لباساشو تنش کردم،داشتم با بدنش وسوسه میشدم اما وقتی قیافه مظلومشو دیدم نظرم عوض شد
رفتم پایین تا براش شام درست کنم
شامو آماده کرده بودم داشتم تلویزیون نگاه میکردم که ات اومد پایین..
ات
چشمامو باز کردم،توی اتاق بودم،مگه من آخرین بار توی حموم نبودم پس چرا الان اینجام؟
از جام بلند شدم رفتم پایین که تهیونگو دیدم
تهیونگ.سلام..بیدار شدی بلاخره
ات.داری میبینی که
رفتم سمت آشپزخونه
تهیونگ.چرا اینطوری میکنی؟
ات.تو چرا نمیری پیش ایو جونت تهیونگ شی؟
تهیونگ.اها پس حسودیت شده؟
ات.اون دختره چی داره که من بهش حسودی کنم
تهیونگ از پشت منو بغل کرد
تهیونگ.اگه حسودیت نشده پس چرا اینطوری رفتار میکنی؟
ات.چون دلم میخاد،اصلا به تو چه
تهیونگ.درست صحبت کن
ات.نکنم؟
تهیونگ.تنبیهت میکنم
ات.هیچ قلطی میتونی بکنی
اینو که گفتم تهیونگ منو محکم چسبوند به دیوار وحشیانه لبامو میبوسید،بعد از چند مین که نفس کم اوورد ازم جدا شد
تهیونگ.میخای وارد عمل شم؟
ات.نه
تهیونگ.پس باهام آشتی کن
ات.نمیخام،خیلی ازت ناراحتم،تو به من قول دادی زیاد نزدیکش نشی،اما کم مونده بود ببوسیش
تهیونگ.قربونت برم من که گفتم این فقط یه موزیک ویدیو سادس،من هیچ دختری رو به تو ترجیح نمیدم،حالا آشتی میکنی؟
ات.باید بهش فکر کنم
تهیونگ.حتی اگه ببرمت شهربازی؟
ات.شاید....
پایان
حمایت فراموش نشه💚💚
وقتی ازش عصبانی بودی...
ات
وارد خونه شدم،حسابی از دستش عصبانی بودم اون بهم قول داده بود فقط یه موزیک ویدیو ساده باشه نه اینکه اون دختره رو اونجوری بغل کنه
لباسامو کندم رفتم توی حموم الان فقط یه حموم آب گرم میتونست حالمو خوب کنه
نشستم توی وان آب گرمو باز کردم،تو فکر تهیونگ بودم،خیلی از دستش دلخور بودم،از اون دختره اسمش چی بود؟اها ایو هم متنفرم(بچه ها ببخشید این فقط یه فیکه من قصد بی احترامی به ایو و فناشو ندارم خودمم ایو رو دوست دارم)
اینقدر به تهیونگو کاراش فکر کردم که خوابم برد
تهیونگ
وارد خونه شدم ات رو ندیدم،اما میدونستم از دستم ناراحته آخه بهش قول دادم به ایو نزدیک نشم اما به قولم عمل نکردم،خب تقصیر کارگردان بود من چیکار کنم
حالا ات کجا بود؟
کل خونه رو گشتم اما پیداش نکردم،وارد اتاق مشترکمون شدم،در حمومو زدم اما جوابی نشنیدم
یکم نگران شدم نکنه بلایی سر خودش اوورده باشه؟
درو آروم باز کردم که دیدم ات توی وان خوابش برده،اخیشش خیالم راحت شد
براید استایل بغلش کردم گذاشتمش روی تخت لباساشو تنش کردم،داشتم با بدنش وسوسه میشدم اما وقتی قیافه مظلومشو دیدم نظرم عوض شد
رفتم پایین تا براش شام درست کنم
شامو آماده کرده بودم داشتم تلویزیون نگاه میکردم که ات اومد پایین..
ات
چشمامو باز کردم،توی اتاق بودم،مگه من آخرین بار توی حموم نبودم پس چرا الان اینجام؟
از جام بلند شدم رفتم پایین که تهیونگو دیدم
تهیونگ.سلام..بیدار شدی بلاخره
ات.داری میبینی که
رفتم سمت آشپزخونه
تهیونگ.چرا اینطوری میکنی؟
ات.تو چرا نمیری پیش ایو جونت تهیونگ شی؟
تهیونگ.اها پس حسودیت شده؟
ات.اون دختره چی داره که من بهش حسودی کنم
تهیونگ از پشت منو بغل کرد
تهیونگ.اگه حسودیت نشده پس چرا اینطوری رفتار میکنی؟
ات.چون دلم میخاد،اصلا به تو چه
تهیونگ.درست صحبت کن
ات.نکنم؟
تهیونگ.تنبیهت میکنم
ات.هیچ قلطی میتونی بکنی
اینو که گفتم تهیونگ منو محکم چسبوند به دیوار وحشیانه لبامو میبوسید،بعد از چند مین که نفس کم اوورد ازم جدا شد
تهیونگ.میخای وارد عمل شم؟
ات.نه
تهیونگ.پس باهام آشتی کن
ات.نمیخام،خیلی ازت ناراحتم،تو به من قول دادی زیاد نزدیکش نشی،اما کم مونده بود ببوسیش
تهیونگ.قربونت برم من که گفتم این فقط یه موزیک ویدیو سادس،من هیچ دختری رو به تو ترجیح نمیدم،حالا آشتی میکنی؟
ات.باید بهش فکر کنم
تهیونگ.حتی اگه ببرمت شهربازی؟
ات.شاید....
پایان
حمایت فراموش نشه💚💚
۱۳.۶k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.