دوست قدیمی p2
چشمام رو روی هم گذاشتم و سعی کردم تا یکم بخوابم
اصلا نفهمیدم چطور گذشت اما به محض گرم شدن چشمام یک نفر زد به شونم و بیدارم کرد
(ببخشید خانم ، هواپیما به کره رسیده)
چطوری انقدر زود گذشت و من نفهمیدم ؟
(فرودگاه سئول هستش دیگه ؟)
با خنده جوابم رو داد (بله)
حق داره بخنده اخه این چه سوالی بود که من پرسیدم ...
برای روپشونی حرفم ، گلوم رو صاف کردم و جوابش رو دادم (خیل خب ، ممنون)
او طرف هم سرش رو تکون داد و رفت
منم کمربندم رو باز کردم و دستی به سر و روم کشیدم و از هواپیما خارج شدم
وارد فرودگاه شدم و چمدونم رو برداشتم و رفتم تا تاکسی بگیرم
وسط راه تشنم شد و ایستادم و با چشمام دنبال یک سوپر یا دکه گشتم تا چشمم به یک سوپرخورد
رفتم سمتش اما مثل اینکه صاحبش نیست
تا خواستم برم یک نفر با عجله امد داخل ، بنظرم صاحبش بود
با نفس نفس پرسید (چیزی میخواستید ؟)
(بله ، دوتا اب معدنی کوچیک)
حرفم رو با سر تایید کرد و رفت پشت میزش
منم رفتم و دوتا اب معدنی کوچیک برداشتم و حسابشون کردم و امدم بیرون
اصلا نفهمیدم چطور گذشت اما به محض گرم شدن چشمام یک نفر زد به شونم و بیدارم کرد
(ببخشید خانم ، هواپیما به کره رسیده)
چطوری انقدر زود گذشت و من نفهمیدم ؟
(فرودگاه سئول هستش دیگه ؟)
با خنده جوابم رو داد (بله)
حق داره بخنده اخه این چه سوالی بود که من پرسیدم ...
برای روپشونی حرفم ، گلوم رو صاف کردم و جوابش رو دادم (خیل خب ، ممنون)
او طرف هم سرش رو تکون داد و رفت
منم کمربندم رو باز کردم و دستی به سر و روم کشیدم و از هواپیما خارج شدم
وارد فرودگاه شدم و چمدونم رو برداشتم و رفتم تا تاکسی بگیرم
وسط راه تشنم شد و ایستادم و با چشمام دنبال یک سوپر یا دکه گشتم تا چشمم به یک سوپرخورد
رفتم سمتش اما مثل اینکه صاحبش نیست
تا خواستم برم یک نفر با عجله امد داخل ، بنظرم صاحبش بود
با نفس نفس پرسید (چیزی میخواستید ؟)
(بله ، دوتا اب معدنی کوچیک)
حرفم رو با سر تایید کرد و رفت پشت میزش
منم رفتم و دوتا اب معدنی کوچیک برداشتم و حسابشون کردم و امدم بیرون
۲.۷k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.