عشق فاجعه بار پارت ۴
از زبان تهیونگ: توی مدتی که منتظر سفارشمون بودیم همش مجذوب اون دختره بودم تا اینکه دیگه نتونستم تحمل کنم پس رفتم کنارش نشستم جونگ کوک:هی کجا میری؟ جونگ کوک:تهیونگ تهیونگ؟! ا/ت : آقا میشه برین سر میز خودتون تهیونگ:نرم چی؟ ا/ت:جیغ میزنم تهیونگ: باشه ولی باید به من حق بدی آخه تو خیلی کیوتی مغز ا/ت : زبونم بند اومده بودو لپام گل انداخته بود ا/ت: ممنون راستش من توی فروشگاه واقعا حواسم پرت هاتی شما بود تهیونگ:اسمت چیه؟ ا/ت:ا/ت اسم توهم تهیونگ مگنه ؟ تهیونگ:آره تو ام اسم قشنگی داری
ا/ت: ممنون لیسا و جونگ کوک : مبارکهههههه ا/ت و تهیونگ: زهر ماررر!!! [پرش زمانی] از زبان ا/ت: خب لیسا جونگ کوک حسابی مس کرده بودن منم میخواستم برم خونه ولی هیچ اسنپی نبود تهیونگ:میخوای برسونمتون ا/ت : ممنون میشم لطف میکنین سوار ماشین شدیم تهیونگ به من گفت:بیا جلو بشین اونام میزاریم پشت
ا/ت: باشه
پارت ۵ شب میزارم ❤️🧡💛💚🩵💙💜🩷
ا/ت: ممنون لیسا و جونگ کوک : مبارکهههههه ا/ت و تهیونگ: زهر ماررر!!! [پرش زمانی] از زبان ا/ت: خب لیسا جونگ کوک حسابی مس کرده بودن منم میخواستم برم خونه ولی هیچ اسنپی نبود تهیونگ:میخوای برسونمتون ا/ت : ممنون میشم لطف میکنین سوار ماشین شدیم تهیونگ به من گفت:بیا جلو بشین اونام میزاریم پشت
ا/ت: باشه
پارت ۵ شب میزارم ❤️🧡💛💚🩵💙💜🩷
۱۳.۱k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.