پسران هدفمند🥹💜
فصل دوم قسمت دوم:
پنج سال بعد:
از زبان تهیونگ:
سلام من کیم تهیونگ هستم، بله درسته من ۵ سال پیش بر اثر مسمومیت غذایی از دنیا رفتم...
ولی درست وقتی ک فکر میکردم این پایان منه...
فرشته ی نجاتم بنفشه سر رسید بهم پادزهر رو داد کمکم کرد بخورمش...
بنفشه در گوشم گفت:تهیونگ ازت میخوام جوری بازی کنی ک انگار مُردی میدونم خیلی سخته اینو ازت بخوام ولی لطفا اینکار رو برای جانگ کوک و گیر انداختن ساجا بکن.
سرمو به تایید تکان دادم...
بنفشه داد زد:زودتر بخواب و سعی کن نفس نکشی الان جین میاد..
تهیونگ :چرا باید اینکار رو بکنم؟جین دوستمه یعنی این درسته دوستهامو نگران خودم کنم؟
بنفشه :ببین تهیونگ لازمه اینکار رو انجام بدی اینجوری نقشه مون موفق میشه و میتونیم به راحتی از ایران خارجت کنیم بهم اعتماد کن درسته دوستهات اذیتت میشن ولی اگ بفهمن تو اینکار رو فقط برای محافظت ازشون انجام دادی ازت متشکر میشن خوب به حرفهام فکر کن.
وقتی بنفشه علامت داد جین داره طرفم میاد خودمو به مردن زدم...
بعد بنفشه جوری خودشو نشان داد ک از مرگ من ناراحته بازیگریشو تحسین میکنم..
جانگ کوکم داشت از حال میرفت دلم برای دوستهام سوخت ولی مجبورم اینکار رو انجام بدم ..
پایان فلش بک
زمان حال:
بعد از اونموقع من توی خونه ی مخفی بنفشه زندگی میکنم..
خبر مرگم همه جا مثل بمب پخش شده تو این مدت تونستم با کمک بنفشه فارسی یاد بگیرم ...
و اینکه ظاهرمو تغییر دادم تا کسی ندونه من کیم.
واقعا زندگی بدون داشتن هویت خیلی سخته الان حس مرده یی رو دارم ایکاش هیچوقت پامون رو تو این سرزمین نفرین شده نمیذاشتیم.
از وقتی اومدیم ایران کلی بدبختی و سختی کشیدیم.
نگران دوستهام با یاد نامجون و فراموشیهاش و جانگ کوک و بچه بازیهاش و جیهوپ و مسخره بازیهاش برای خندان همه و جین برای دلسوزیهاش و جیمین برای مهربونیهاش و شوگا برای دلسوزیهاش تنگ شده...
این واقعا عادلانه ست تنها موندم بدون دوستهام و بدون خانواده م من هیچم الان میفهمم حس پوچی دارم..
با یاد دوستهام گریه کردم و در شرابمو باز کردم وقتی تلخیشو حس کردم صورتمو جمع کردم و با خودم گفتم:اینم مثل زندگی من خیلی تلخه...
با یاد بی جنبه بودنم گریه کردم الان مست کردنم کار اشتباهی بود...
همیشه نگاه اون هتل نفرین شده میکنم و میبینم دوستهام چقدر ناراحتن نمیتونم برم جلو ۵ سال گذشته و اونا الان شهروند ایران محسوب میشن ساجا الان رییس جمهور کُره ست از دولت ایران خواسته ما رو اینجا نگه دارن و نذارن برگردیم کشورمون دولت کُره دیگ دست اونه ما رسما از کشور خودمون پرت شدیم بیرون الان مقیم ایرانیم و این درد داره کنسرتم نمیذارن دوستهام اجرا کنن همه چیزشون گرفتن...
دلم میسوزه برای دوستهام😭😭😭💔
خوب بود؟💔🥺
نظر بدین
پنج سال بعد:
از زبان تهیونگ:
سلام من کیم تهیونگ هستم، بله درسته من ۵ سال پیش بر اثر مسمومیت غذایی از دنیا رفتم...
ولی درست وقتی ک فکر میکردم این پایان منه...
فرشته ی نجاتم بنفشه سر رسید بهم پادزهر رو داد کمکم کرد بخورمش...
بنفشه در گوشم گفت:تهیونگ ازت میخوام جوری بازی کنی ک انگار مُردی میدونم خیلی سخته اینو ازت بخوام ولی لطفا اینکار رو برای جانگ کوک و گیر انداختن ساجا بکن.
سرمو به تایید تکان دادم...
بنفشه داد زد:زودتر بخواب و سعی کن نفس نکشی الان جین میاد..
تهیونگ :چرا باید اینکار رو بکنم؟جین دوستمه یعنی این درسته دوستهامو نگران خودم کنم؟
بنفشه :ببین تهیونگ لازمه اینکار رو انجام بدی اینجوری نقشه مون موفق میشه و میتونیم به راحتی از ایران خارجت کنیم بهم اعتماد کن درسته دوستهات اذیتت میشن ولی اگ بفهمن تو اینکار رو فقط برای محافظت ازشون انجام دادی ازت متشکر میشن خوب به حرفهام فکر کن.
وقتی بنفشه علامت داد جین داره طرفم میاد خودمو به مردن زدم...
بعد بنفشه جوری خودشو نشان داد ک از مرگ من ناراحته بازیگریشو تحسین میکنم..
جانگ کوکم داشت از حال میرفت دلم برای دوستهام سوخت ولی مجبورم اینکار رو انجام بدم ..
پایان فلش بک
زمان حال:
بعد از اونموقع من توی خونه ی مخفی بنفشه زندگی میکنم..
خبر مرگم همه جا مثل بمب پخش شده تو این مدت تونستم با کمک بنفشه فارسی یاد بگیرم ...
و اینکه ظاهرمو تغییر دادم تا کسی ندونه من کیم.
واقعا زندگی بدون داشتن هویت خیلی سخته الان حس مرده یی رو دارم ایکاش هیچوقت پامون رو تو این سرزمین نفرین شده نمیذاشتیم.
از وقتی اومدیم ایران کلی بدبختی و سختی کشیدیم.
نگران دوستهام با یاد نامجون و فراموشیهاش و جانگ کوک و بچه بازیهاش و جیهوپ و مسخره بازیهاش برای خندان همه و جین برای دلسوزیهاش و جیمین برای مهربونیهاش و شوگا برای دلسوزیهاش تنگ شده...
این واقعا عادلانه ست تنها موندم بدون دوستهام و بدون خانواده م من هیچم الان میفهمم حس پوچی دارم..
با یاد دوستهام گریه کردم و در شرابمو باز کردم وقتی تلخیشو حس کردم صورتمو جمع کردم و با خودم گفتم:اینم مثل زندگی من خیلی تلخه...
با یاد بی جنبه بودنم گریه کردم الان مست کردنم کار اشتباهی بود...
همیشه نگاه اون هتل نفرین شده میکنم و میبینم دوستهام چقدر ناراحتن نمیتونم برم جلو ۵ سال گذشته و اونا الان شهروند ایران محسوب میشن ساجا الان رییس جمهور کُره ست از دولت ایران خواسته ما رو اینجا نگه دارن و نذارن برگردیم کشورمون دولت کُره دیگ دست اونه ما رسما از کشور خودمون پرت شدیم بیرون الان مقیم ایرانیم و این درد داره کنسرتم نمیذارن دوستهام اجرا کنن همه چیزشون گرفتن...
دلم میسوزه برای دوستهام😭😭😭💔
خوب بود؟💔🥺
نظر بدین
۵.۳k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.