فیک طلسم شده قسمت ۹۹
اعضا نگران جون کوک شدن
و گفتن نکنه جون کوک دیوانه شده عه
گریه میکردن
جون کوک داد زد خفه شید بیبنم کی دیوانه شده هوم
من دارم با جسیکا میرم بیرون
اعضا گفتن توروخدا به خودت بیا جون کوک
آرام محکم زد توی گوش جون کوک اون افتاد زمین و گریه میکرد با بغض گفت میدونم که جسیکا وجود نداره من روح اش میبنم چکار کنم هیچکس منو دوسم نداره اما جسیکا عاشقشم بودش با بغض میگفت
اعضا بغلش کردن جون کوک اشک میرخت و میگفت من دیوانه نشدم فقط برای دلخوشی خودم دارم انکارو میکنم انگار که جسیکا وجود داره اعضا گفتن جون کوک تو آدم ضیفی نبودی ولش کن بزار بره
جون کوک بعداز یکماه به آرامش رسید و مشغول خواندن شد که یهو چشمش به دختره مو بلوند خورد و قراره گذاشت باهاش
و گفتن نکنه جون کوک دیوانه شده عه
گریه میکردن
جون کوک داد زد خفه شید بیبنم کی دیوانه شده هوم
من دارم با جسیکا میرم بیرون
اعضا گفتن توروخدا به خودت بیا جون کوک
آرام محکم زد توی گوش جون کوک اون افتاد زمین و گریه میکرد با بغض گفت میدونم که جسیکا وجود نداره من روح اش میبنم چکار کنم هیچکس منو دوسم نداره اما جسیکا عاشقشم بودش با بغض میگفت
اعضا بغلش کردن جون کوک اشک میرخت و میگفت من دیوانه نشدم فقط برای دلخوشی خودم دارم انکارو میکنم انگار که جسیکا وجود داره اعضا گفتن جون کوک تو آدم ضیفی نبودی ولش کن بزار بره
جون کوک بعداز یکماه به آرامش رسید و مشغول خواندن شد که یهو چشمش به دختره مو بلوند خورد و قراره گذاشت باهاش
۴.۳k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.