کالج آتامان و سوسعم (پارت11)

سوسن: آره هاریکا جون اومدم
دروک: سوسن بیا بشین سرجات الاناس که استاد بیاد
سوسن: هووف باشه دروک
رفتم سر میزم که کنار دروک بود نشستم استاد اومد داخل
استاد: سلام بچه ها
بچه های کلاس: سلام استاد
استاد: درس،رو شروع میکنیم
..............
دید نویسنده: بعد یک ساعت درس تموم شد استاد رفت و بعدش استاد بوراک و آیلا خانوم اومدن داخل
استاد بوراک: سلام
آیلا: سلام
بچه ها: سلام
استاد بوراک: بچه ها یک بازی تشکیل دادیم گروهی هست و ما گروه هاتون رو انتخاب میکنیم
آیلا: بچه ها این بازی اینطوریه که راجب حیوونات مختلف تحقیق کنید و اونارو تو دفترتون بنویسید و بیارید از الان میرید خونه هاتون شروع میکنید
استاد بوراک: اگر اجازه میدید من گروه هارو انتخاب کنم
آیلا: بله حتما
استاد بوراک: خیلخب...آسیه و دروک سوسن و عمر آیبیکه و برک اگولجان و هاریکا تولگا و یاسمین...
آیلا: خب کار ما تمومه بریم
سوسن: اوه با عمر ا فتادم(یواش با خودش میگه)
دروک: ایییییش آدم کم بود اخه آسیه(جوری میگه که بشنون)
سوسن: بیخیال دیگه دروک
دروک: ولی مطمئن باش اگه دست من بود به هیچ وجه نمیذاشتم با عمر هم گروه شی
سوسن: خداروشکر که دست تو نیست😂😐

ادامه دارد...