🍒 خیانت به دوست صمیمی🍒
🍒 #خیانت_به_دوست_صمیمی🍒
در اولین دیدار، متوجه نگاه زیرچشمی محمود شدم و به همسرم گفتم: «این دوست تو آدم درستی به نظر نمی رسد» اما او از این حرف ناراحت شد و با لحنی جدی پاسخ داد: من ومحمود یک روح هستیم در ۲بدن و به هیچ کس اجازه نمی دهم که این طوری در مورد دوست جون جونی ام صحبت کند.
زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری نجفی مشهد افزود: محمود هر روز به دیدن شوهرم می آمد و آن ها چند ساعتی داخل اتاق باهم سرگرم بازی های رایانه ای و استفاده از اینترنت بودند. من نسبت به این رفاقت حسودی ام می شد و خیلی دلم می گرفت تا این که کم کم به جمع آنها پیوستم و همراه آنها وارد دنیای اینترنت شدم. مدتی گذشت و محمود که خودمانی شده بود به من ابراز عشق و علاقه کرد. با وجود آن که نمی خواستم به شوهرم خیانت کنم اما فریب حرف های دروغین او را خوردم و اسیر هوای نفس شدم.
محمود هم وقتی لبخندهای احمقانه ام را دید با بهانه جویی از شوهرم فاصله گرفت و روابط آنها شکرآب شد.زن جوان اشک هایش را پاک کرد و افزود: پس از گذشت چند ماه، من که به حرف های دروغین محمود و وعده های شیطانی او دلخوش کرده بودم سر ناسازگاری گذاشتم و آن قدر شوهر بیچاره ام را عذاب دادم که به ناچار حاضر شد به طور توافقی طلاقم بدهد.
با وجود آن که جدایی از همسرم خیلی سخت بود و تحمل نگاه تحقیرآمیز اطرافیان را نداشتم اما به پادرمیانی های بزرگان فامیل توجهی نکردم و حتی شوهرم نیز چند بار تماس گرفت و خواهش کرد که زندگی مان را از سر بگیریم ولی دلم آن قدر سنگ شده بود که اشک های او را ندیدم. محمود پس از ۵ماه با این ادعا که نمی خواهد با خبر ازدواج مان، دیگران و به خصوص دوست قدیمی اش را شوکه کند مرا به عقد موقت خود درآورد.
من یک سال به طور پنهانی و مخفیانه در عقد او بودم و در این مدت همسر سابقم نیز با دختر عمویش ازدواج کرد و زندگی جدید برای خودش تشکیل داد.ولی محمود بعد از پایان دوره عقد موقت به وعده هایش عمل نکرد و بلایی به سرم آورد که مجبور شدم سکوت کنم و حرفی نزنم.
او می گفت از تو فیلم ها و تصاویری در اختیار دارم که اگر یک کلمه حرف اضافی بزنی به همه خواهم گفت این فیلم ها در زمانی که تو همسر دوستم بوده ای تهیه شده است. زن جوان گفت: من در شرایط بسیار بدی قرار گرفتم.
خانواده ام مرا طرد کردند و تنها امید و پناهگاهی که دارم خانه خواهرم می باشد. شوهرم چوب اعتماد بی جا به دوستش راخورد و من سرنوشتم را در آتش هوس های پلید سوزاندم و خاکستر کردم. می خواهم به تمام زوج های جوان بگویم
🍒 قدر زندگی خودتان را بدانید و هرکسی را به حریم زندگی خصوصی خود راه ندهید. من پشیمان و روسیاهم و نگاه دوستان و آشنایانی که مرا با انگشت اشاره به همدیگر نشان می دهند عذابم می شود
در اولین دیدار، متوجه نگاه زیرچشمی محمود شدم و به همسرم گفتم: «این دوست تو آدم درستی به نظر نمی رسد» اما او از این حرف ناراحت شد و با لحنی جدی پاسخ داد: من ومحمود یک روح هستیم در ۲بدن و به هیچ کس اجازه نمی دهم که این طوری در مورد دوست جون جونی ام صحبت کند.
زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری نجفی مشهد افزود: محمود هر روز به دیدن شوهرم می آمد و آن ها چند ساعتی داخل اتاق باهم سرگرم بازی های رایانه ای و استفاده از اینترنت بودند. من نسبت به این رفاقت حسودی ام می شد و خیلی دلم می گرفت تا این که کم کم به جمع آنها پیوستم و همراه آنها وارد دنیای اینترنت شدم. مدتی گذشت و محمود که خودمانی شده بود به من ابراز عشق و علاقه کرد. با وجود آن که نمی خواستم به شوهرم خیانت کنم اما فریب حرف های دروغین او را خوردم و اسیر هوای نفس شدم.
محمود هم وقتی لبخندهای احمقانه ام را دید با بهانه جویی از شوهرم فاصله گرفت و روابط آنها شکرآب شد.زن جوان اشک هایش را پاک کرد و افزود: پس از گذشت چند ماه، من که به حرف های دروغین محمود و وعده های شیطانی او دلخوش کرده بودم سر ناسازگاری گذاشتم و آن قدر شوهر بیچاره ام را عذاب دادم که به ناچار حاضر شد به طور توافقی طلاقم بدهد.
با وجود آن که جدایی از همسرم خیلی سخت بود و تحمل نگاه تحقیرآمیز اطرافیان را نداشتم اما به پادرمیانی های بزرگان فامیل توجهی نکردم و حتی شوهرم نیز چند بار تماس گرفت و خواهش کرد که زندگی مان را از سر بگیریم ولی دلم آن قدر سنگ شده بود که اشک های او را ندیدم. محمود پس از ۵ماه با این ادعا که نمی خواهد با خبر ازدواج مان، دیگران و به خصوص دوست قدیمی اش را شوکه کند مرا به عقد موقت خود درآورد.
من یک سال به طور پنهانی و مخفیانه در عقد او بودم و در این مدت همسر سابقم نیز با دختر عمویش ازدواج کرد و زندگی جدید برای خودش تشکیل داد.ولی محمود بعد از پایان دوره عقد موقت به وعده هایش عمل نکرد و بلایی به سرم آورد که مجبور شدم سکوت کنم و حرفی نزنم.
او می گفت از تو فیلم ها و تصاویری در اختیار دارم که اگر یک کلمه حرف اضافی بزنی به همه خواهم گفت این فیلم ها در زمانی که تو همسر دوستم بوده ای تهیه شده است. زن جوان گفت: من در شرایط بسیار بدی قرار گرفتم.
خانواده ام مرا طرد کردند و تنها امید و پناهگاهی که دارم خانه خواهرم می باشد. شوهرم چوب اعتماد بی جا به دوستش راخورد و من سرنوشتم را در آتش هوس های پلید سوزاندم و خاکستر کردم. می خواهم به تمام زوج های جوان بگویم
🍒 قدر زندگی خودتان را بدانید و هرکسی را به حریم زندگی خصوصی خود راه ندهید. من پشیمان و روسیاهم و نگاه دوستان و آشنایانی که مرا با انگشت اشاره به همدیگر نشان می دهند عذابم می شود
۲.۹k
۱۱ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.