Love and lie p2
Love and lie p2
مادر فلیکس بعد چندین ساعت به خونه برگشت و پسرش که تو اتاق بود اومد بیرون
+سلام مامان خسته نباشی روزت چطور بود؟
÷سلام پسرم مرسی آرو همه چی خوب پیش رفت
+مامان میخواستم ازت اجازه یه چیزی رو بگیرم
÷چی؟
+یکی از دوستام امشب کلاب برگذار کرده گفته اگه نرم ناراحت میشه
÷خب.......
+لطفاااا
÷باشه باشه برو
+مرسی مامان
÷(لبخند)
فلیکس با ذوق رفت توی اتاقش و داشت به شب فکر میکرد چون خیلی وقت بود به کلاب و یا حتی بار نرفته بود و مشروب هم نخورده بود.
فلیکس تصمیم گرفت شب با یکی از دوستاش بره چون میخواست مست کنه نمیتونست اونجوری به خونه برگرده.
و خلاصه فلیکس برای خودش کلی داستان چید و خیلی ذوق کرده بود شاید میشه گفت بهترین شب زندگیش چون فلیکس کلاب رفتن و خیلی دوست داره مخصوصا الان که چندین ساله اصلا جایی نرفته
مادر فلیکس بعد چندین ساعت به خونه برگشت و پسرش که تو اتاق بود اومد بیرون
+سلام مامان خسته نباشی روزت چطور بود؟
÷سلام پسرم مرسی آرو همه چی خوب پیش رفت
+مامان میخواستم ازت اجازه یه چیزی رو بگیرم
÷چی؟
+یکی از دوستام امشب کلاب برگذار کرده گفته اگه نرم ناراحت میشه
÷خب.......
+لطفاااا
÷باشه باشه برو
+مرسی مامان
÷(لبخند)
فلیکس با ذوق رفت توی اتاقش و داشت به شب فکر میکرد چون خیلی وقت بود به کلاب و یا حتی بار نرفته بود و مشروب هم نخورده بود.
فلیکس تصمیم گرفت شب با یکی از دوستاش بره چون میخواست مست کنه نمیتونست اونجوری به خونه برگرده.
و خلاصه فلیکس برای خودش کلی داستان چید و خیلی ذوق کرده بود شاید میشه گفت بهترین شب زندگیش چون فلیکس کلاب رفتن و خیلی دوست داره مخصوصا الان که چندین ساله اصلا جایی نرفته
۵۷۳
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.