نجات از بدبختی: پارت۴
خدمتکار: اقای شو..
بالاخره شوگا ولم کرد همون موقع خدمتکار اومد
هانا: میشه کمکم کنی مست کرده معلوم نیست داره چیکار میکنه
خ: حتما
با هزار بدبختی بردیمش اتاقش و خوابید خدمتکار رفت منم رفتم اتاقم حس خیلی بدی داشتم شاید تحریک شدم ولی اهمیتی ندادم و خوابیدم
. فردا صبح:
وقتی چشمام رو باز کردم با شوگا مواجه شدم
ه: شوگا اینجا چیکار میکنی
از جام بلند شدم و رو به روش وایسادم
ش: من... من متاسفم
بغلم کرد و شروع کرد به گریه کردن. بعد از چند دقیقه بالاخره ازم جدا شد
ش: خیلی متاسفم میدونم کار دیشبم اشتباه بود
ه: عیبی نداره چون مست بودی اینجوری شد کی بهت گفت
ش: اجوما(همون خدمتکار)
ه: باشه بیا بریم صبحونه بخوریم
ش: باشه بازم میگم ببخشید
ه: بسه دیگه بیا بریم
رفتم سمت آشپزخونه نشستیم سر میز من خیلی دلم پیتزا میخواست پس بهش گفتم
ه: شوگا میشه برای جبران کار دیشب برای شام بریم پیتزا بخوریم
ش: باشه میای از الان تا اون موقع کلا فیلم ببینیم
ه: خیلی تایم زیادیه
ش: باشه یعنی نمیشه فیلم ببینیم
ه: باشه
ش: خیلی خب من میرم خوراکی بگیرم تو چی میخوای
ه: امممم لواشک کلی لواشک
ش: خیلی خب باشه
شوگا رفت منم نشستم روی مبل جلوی تلوزیون و فیلم انتخاب کردم بعد شوگا اومد و تا خود شب فیلم دیدیم
. شب:
من اماده شدم و شوگا هم اماده بود باهم رفتیم یه جای گرون(خیلییییی گرون)
پیتزا خوردیم و برگشتیم خونه خواستم برم توی اتاقم که شوگا دستمو گرفت و گفت
ش: هانا چیزی هست که از اول که دیدمت دوست داشتم بهت بگم
ه: چی
ش: من دوست دارم من عاشقتم قبول میکنی با من باشی
ه: م... ن نمیدو.... اره قبول میکنم
ش: ☺️☺️☺️میخوای امشب رو با هم......
ه: شوگا
ش: لطفا
ه: باشه
شوگا منو بغل کرد و رفتیم داخل اتاق و.......
بقیش پارت بعد(اسماته) یه نیم ساعت دیگه میزارن
ببخشید این چند روز نبودم کلی کار داشتم از این به بعد هم که مدرسس اصلا قوز بالا قوز
فردا هم خیلی نمیتونم فعالیت کنم ولی از چهارشنبه فعالیت ها مثل قبل میشه
بالاخره شوگا ولم کرد همون موقع خدمتکار اومد
هانا: میشه کمکم کنی مست کرده معلوم نیست داره چیکار میکنه
خ: حتما
با هزار بدبختی بردیمش اتاقش و خوابید خدمتکار رفت منم رفتم اتاقم حس خیلی بدی داشتم شاید تحریک شدم ولی اهمیتی ندادم و خوابیدم
. فردا صبح:
وقتی چشمام رو باز کردم با شوگا مواجه شدم
ه: شوگا اینجا چیکار میکنی
از جام بلند شدم و رو به روش وایسادم
ش: من... من متاسفم
بغلم کرد و شروع کرد به گریه کردن. بعد از چند دقیقه بالاخره ازم جدا شد
ش: خیلی متاسفم میدونم کار دیشبم اشتباه بود
ه: عیبی نداره چون مست بودی اینجوری شد کی بهت گفت
ش: اجوما(همون خدمتکار)
ه: باشه بیا بریم صبحونه بخوریم
ش: باشه بازم میگم ببخشید
ه: بسه دیگه بیا بریم
رفتم سمت آشپزخونه نشستیم سر میز من خیلی دلم پیتزا میخواست پس بهش گفتم
ه: شوگا میشه برای جبران کار دیشب برای شام بریم پیتزا بخوریم
ش: باشه میای از الان تا اون موقع کلا فیلم ببینیم
ه: خیلی تایم زیادیه
ش: باشه یعنی نمیشه فیلم ببینیم
ه: باشه
ش: خیلی خب من میرم خوراکی بگیرم تو چی میخوای
ه: امممم لواشک کلی لواشک
ش: خیلی خب باشه
شوگا رفت منم نشستم روی مبل جلوی تلوزیون و فیلم انتخاب کردم بعد شوگا اومد و تا خود شب فیلم دیدیم
. شب:
من اماده شدم و شوگا هم اماده بود باهم رفتیم یه جای گرون(خیلییییی گرون)
پیتزا خوردیم و برگشتیم خونه خواستم برم توی اتاقم که شوگا دستمو گرفت و گفت
ش: هانا چیزی هست که از اول که دیدمت دوست داشتم بهت بگم
ه: چی
ش: من دوست دارم من عاشقتم قبول میکنی با من باشی
ه: م... ن نمیدو.... اره قبول میکنم
ش: ☺️☺️☺️میخوای امشب رو با هم......
ه: شوگا
ش: لطفا
ه: باشه
شوگا منو بغل کرد و رفتیم داخل اتاق و.......
بقیش پارت بعد(اسماته) یه نیم ساعت دیگه میزارن
ببخشید این چند روز نبودم کلی کار داشتم از این به بعد هم که مدرسس اصلا قوز بالا قوز
فردا هم خیلی نمیتونم فعالیت کنم ولی از چهارشنبه فعالیت ها مثل قبل میشه
۷.۹k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.