عشق دختر باز من
پارت21
اومد نزدیک، پسش زدم پاشدم.
داری چه غلطی میکنی. قلبم اومد بود دهنم، دویدم پایین، بچه هارو سر میز دیدم، رزی هم رو کاناپه بود.
رفتم. پایین از یقش گرفتم، بلندش کردم،: با چه جرعتی اینکارو کردی،
رزی: خب... خ.. از د نبود.(باترس)
رزی رو محکم کوبیدم زمین، از موهاش گرفتم: ببخشید از عمد نبود.(نیشخند).
سه بوم: ات، ولش کن دختر کشتیش.
ات: باشه، از روش پاشدم، رفتم بالا یه حموم20مین گرفتم، اومدم. پایینــــ.
با بچه ها صبحونه خوردیم. اماده شدیم به سمت مدرسه، موهامو باز کردم حالت دادم.
رسیدیم مدرسه، کوک دستمو گرفت.: یااا ولم کن.
کوک: باشه برای بعدا.
رفتیم کلاسامون، من کیمو گذاشتم برم دستشویی.
پرش بک به دستشویی
رسیدم، همون دخترای قلدر داخل دستشویی بودن، محل ندادم رفتم دستشویی، میخواستم بیام بیرون در قفل بود اونا هم داخل دستشویی بودن. از روی در پریدم اون یکی دستشویی زدم بیروم.
سر یکیشونو گرفتم زدم روی زانوم، افتاد.
دومی اومد جلو مشت بزنه جا خالی دادم، ولی پشتی با! ِطی زد توی کلم، از موهاش گرفتم.
دو نفر از پشت منو گرفتن، نفر سومی میزد توی شکمم. ولم کردن رفتن.
سرووضعم رو درست کردم رفتم توی کلاس.
یونسو: باز چت شده.
ات: قلدرا.
سونسو: یعنی واقعا اینا چشونه.
ات: منم زدمشون ولی سه نفر بودن.
کوک: ات چت شده.
ات: هیچی دعوام شد.
کوک: با کی.
ات: تازه واردا.
کوک: دخترن
ات: اره، البته پسر بینشون هست ما فقط تو دستشویی بودیم.
کوک: براشون دارم.
ات: حالا، برو بشین معلم اومد.
معلم درس داد، و بعد از دو ساعت رفت، رفتیم برای ناهار.
نشته بودم تنها غدا میخوردم.
پسرا اومدن بالاسرم. یکیشون از موهام گرفت: تو به دوست دخترم دست زدی.
ات: مشکلش(با خنده)
قلدر: داری میخندی.
ات: دستتو از موهام در بیار تا سه میشمارم.
قلدره: وای ریدم تو خودم.(با مسخره کردن)
ات: 1،2،3.خودت خواستی.
گرفتم از اونجاش، دستشو تاب دادم.
دومی اومد، با ظرف غذام زدم توی سرش، اومدم سومیو بزنم.
از پشت دستمامو گرفت...
ویو کوک
دتشتم با بچه ها میرفتم، پسرا قلدر از موهای ات گرفتن بعدا از مدت کوکتاهی ات داشت کتک میزد یه نفر از پشت دستشو گرفت تا رفتم بگیرمش، یه مشت زد توی شکم ات. اومد تو کوکشی بزنه دستشو گرفتم کتکش زدم اون دو نفر از ترس رفتم،: تو اسمتو میزاری قلدر، وقتی سه نفره به یه دختر حمله میکنید، احمقا.
دست ات رو گرفتم رفتیم. بیرون، یه گوشه از مدرسه، به زخمای ات پماد زدم.
ویو ات
داشتم دعوا میکردم، کوک اومد، زدشون و دست منو گرفت، برد بیرون، داشت به لبم پماد میزد، نزدیکش شدم لبامو گذاشتم روی لبش،
(کوکم از خدا خواسته😂😂)
شرت 15 لایک 11کامنت
اومد نزدیک، پسش زدم پاشدم.
داری چه غلطی میکنی. قلبم اومد بود دهنم، دویدم پایین، بچه هارو سر میز دیدم، رزی هم رو کاناپه بود.
رفتم. پایین از یقش گرفتم، بلندش کردم،: با چه جرعتی اینکارو کردی،
رزی: خب... خ.. از د نبود.(باترس)
رزی رو محکم کوبیدم زمین، از موهاش گرفتم: ببخشید از عمد نبود.(نیشخند).
سه بوم: ات، ولش کن دختر کشتیش.
ات: باشه، از روش پاشدم، رفتم بالا یه حموم20مین گرفتم، اومدم. پایینــــ.
با بچه ها صبحونه خوردیم. اماده شدیم به سمت مدرسه، موهامو باز کردم حالت دادم.
رسیدیم مدرسه، کوک دستمو گرفت.: یااا ولم کن.
کوک: باشه برای بعدا.
رفتیم کلاسامون، من کیمو گذاشتم برم دستشویی.
پرش بک به دستشویی
رسیدم، همون دخترای قلدر داخل دستشویی بودن، محل ندادم رفتم دستشویی، میخواستم بیام بیرون در قفل بود اونا هم داخل دستشویی بودن. از روی در پریدم اون یکی دستشویی زدم بیروم.
سر یکیشونو گرفتم زدم روی زانوم، افتاد.
دومی اومد جلو مشت بزنه جا خالی دادم، ولی پشتی با! ِطی زد توی کلم، از موهاش گرفتم.
دو نفر از پشت منو گرفتن، نفر سومی میزد توی شکمم. ولم کردن رفتن.
سرووضعم رو درست کردم رفتم توی کلاس.
یونسو: باز چت شده.
ات: قلدرا.
سونسو: یعنی واقعا اینا چشونه.
ات: منم زدمشون ولی سه نفر بودن.
کوک: ات چت شده.
ات: هیچی دعوام شد.
کوک: با کی.
ات: تازه واردا.
کوک: دخترن
ات: اره، البته پسر بینشون هست ما فقط تو دستشویی بودیم.
کوک: براشون دارم.
ات: حالا، برو بشین معلم اومد.
معلم درس داد، و بعد از دو ساعت رفت، رفتیم برای ناهار.
نشته بودم تنها غدا میخوردم.
پسرا اومدن بالاسرم. یکیشون از موهام گرفت: تو به دوست دخترم دست زدی.
ات: مشکلش(با خنده)
قلدر: داری میخندی.
ات: دستتو از موهام در بیار تا سه میشمارم.
قلدره: وای ریدم تو خودم.(با مسخره کردن)
ات: 1،2،3.خودت خواستی.
گرفتم از اونجاش، دستشو تاب دادم.
دومی اومد، با ظرف غذام زدم توی سرش، اومدم سومیو بزنم.
از پشت دستمامو گرفت...
ویو کوک
دتشتم با بچه ها میرفتم، پسرا قلدر از موهای ات گرفتن بعدا از مدت کوکتاهی ات داشت کتک میزد یه نفر از پشت دستشو گرفت تا رفتم بگیرمش، یه مشت زد توی شکم ات. اومد تو کوکشی بزنه دستشو گرفتم کتکش زدم اون دو نفر از ترس رفتم،: تو اسمتو میزاری قلدر، وقتی سه نفره به یه دختر حمله میکنید، احمقا.
دست ات رو گرفتم رفتیم. بیرون، یه گوشه از مدرسه، به زخمای ات پماد زدم.
ویو ات
داشتم دعوا میکردم، کوک اومد، زدشون و دست منو گرفت، برد بیرون، داشت به لبم پماد میزد، نزدیکش شدم لبامو گذاشتم روی لبش،
(کوکم از خدا خواسته😂😂)
شرت 15 لایک 11کامنت
۳.۹k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳