قسمت ۲ p5
قسمت ۲ p5
اونم داشت هر رنگی اون دوست داشت منم داشتم خلاصه سلیقه هامون مثل هم بود بگزریم.....(همون اتفاقایی که افتاد)یونا اینا اومدن داخل و ما دوتا رفتیم اتاق من و یکم درباره ی اون یاروعه که گرفتیمش و تو کارگاه بود حرف زدیم(بچه ها من زیاد در باره ی مافیا ها نمیدونم اگه کسی میدونه میشه بهم بگه؟😂💓💜)که مامان مینی اومد و صدامون کرد رفتیم پایین و شاممون رو خوردیم یکم به آجوما کمک کردیم که میزرو جم کنه.........جمع کردیم و داشتیم میرفتیم تو اتاق که بابام صدام کرد و گفت بیاید اینجا کارتون دارم ماهم رفتیم اونجا نشستیم رو مبل و مامانامونم اومدن در گوش مینی گفتم:
×دیدی گفتم اینا میخوان ما یه کاری انجام بدیم
+آفرین خیلی از موخت کار کشیدی خو خودمم میدونستم اینو
میخواستم یه فوش بهش بدم که مامانم گفت در گوشی تو جمع بده بابای مینی گفت
ب.م بچه ها میخواستیم یه موضوعی رو بهتون بگیم ما چند روز پیشیه هتلخریدیم
+×میدونیم
م.م ماشالا همچیم میدونید😅
+×ما اینیم دیگه
ازین هماهنگ بودنمون خندمون گرفتو زدیم زیر خنده
ب.ی اهم اهم ...... الان هم اون هتل دوتا اداره کننده میخواد
م.ی که ماهم تصمیم گرفتیم شما دوتا اونجا رو اداره کنید چون دیگه ما نمیتونیم
م.م کی بهتر از شما
×آخه.........
ب.م آخه بی آخه از فردا میرید هتل
منو مینی چشمی گفتیم و رفتیم بالا اتاق مینی
×دیدی گفتم اینا میخوان ما اونجا رو اداره کنیم
+آیشششششسش فاک دو این زندگی.....الان چه گوهی بخوریم
×جدا نمیدونم
پایان
میدونم کم شد ولی حمایتا از پارت قبلی خیلی کمه فقط یه نفر لایک کرده😭😭😭🥺
قول میدم ازین به بعد زود به زود بزارم🥰
شما هم قول بدبد که لایک کنید🙃
اونم داشت هر رنگی اون دوست داشت منم داشتم خلاصه سلیقه هامون مثل هم بود بگزریم.....(همون اتفاقایی که افتاد)یونا اینا اومدن داخل و ما دوتا رفتیم اتاق من و یکم درباره ی اون یاروعه که گرفتیمش و تو کارگاه بود حرف زدیم(بچه ها من زیاد در باره ی مافیا ها نمیدونم اگه کسی میدونه میشه بهم بگه؟😂💓💜)که مامان مینی اومد و صدامون کرد رفتیم پایین و شاممون رو خوردیم یکم به آجوما کمک کردیم که میزرو جم کنه.........جمع کردیم و داشتیم میرفتیم تو اتاق که بابام صدام کرد و گفت بیاید اینجا کارتون دارم ماهم رفتیم اونجا نشستیم رو مبل و مامانامونم اومدن در گوش مینی گفتم:
×دیدی گفتم اینا میخوان ما یه کاری انجام بدیم
+آفرین خیلی از موخت کار کشیدی خو خودمم میدونستم اینو
میخواستم یه فوش بهش بدم که مامانم گفت در گوشی تو جمع بده بابای مینی گفت
ب.م بچه ها میخواستیم یه موضوعی رو بهتون بگیم ما چند روز پیشیه هتلخریدیم
+×میدونیم
م.م ماشالا همچیم میدونید😅
+×ما اینیم دیگه
ازین هماهنگ بودنمون خندمون گرفتو زدیم زیر خنده
ب.ی اهم اهم ...... الان هم اون هتل دوتا اداره کننده میخواد
م.ی که ماهم تصمیم گرفتیم شما دوتا اونجا رو اداره کنید چون دیگه ما نمیتونیم
م.م کی بهتر از شما
×آخه.........
ب.م آخه بی آخه از فردا میرید هتل
منو مینی چشمی گفتیم و رفتیم بالا اتاق مینی
×دیدی گفتم اینا میخوان ما اونجا رو اداره کنیم
+آیشششششسش فاک دو این زندگی.....الان چه گوهی بخوریم
×جدا نمیدونم
پایان
میدونم کم شد ولی حمایتا از پارت قبلی خیلی کمه فقط یه نفر لایک کرده😭😭😭🥺
قول میدم ازین به بعد زود به زود بزارم🥰
شما هم قول بدبد که لایک کنید🙃
۳.۶k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.