پارت۲۳
چاییو آوردم که گفت
-ببین من آدمای زیادی کشتم شغلم قاچاق آدمه ولی نه اینکه زیر دست یکی کار کنم برام کار میکنن
-تو الان نمیترسی من برم بگم به پلیس ؟
-ادمش نیستی زر نزن گوش کن
-درست حرف بزن بام
-یکی از ادمام جاسوسیمو کردو به پلیس گفت در از حاشیه شدیم میرم سر اصل مطلب من میخوام برم روسیه ولی رفتن از این کشور برام سخته باندمو ول کردم و بهشون خبر دادم که برن دبی و منم باید برم یه کشتی امادس که منو ببره فردا ساعت ۴ صبح تو بندر الان باید راه بیوفتم تا دیر نرسم
-خدارو شکر الان چه کمکی از من بر میاد
-چاییتو بخور تا بگم
-تو چرا نمیخوری ؟
-گرم دوست ندارم بخور
-خیل خب
#کورش
چاییشو خوردو به آنی بیهوش شد
وسایلشو جمع کرده بودم یه دستم چمدونش بود با یه دست دیگم بغلش کردم سرش رو شونم بود بردمش گذاشتم تو ماشینو راه افتادم فک کردی.
من اگه برم تو راحت میتونی بری لوم بدی اونقدر خر نیستم که بزارم بمونی رو صندلی درازش دادمو راه افتادم تو راه بندر
-ببین من آدمای زیادی کشتم شغلم قاچاق آدمه ولی نه اینکه زیر دست یکی کار کنم برام کار میکنن
-تو الان نمیترسی من برم بگم به پلیس ؟
-ادمش نیستی زر نزن گوش کن
-درست حرف بزن بام
-یکی از ادمام جاسوسیمو کردو به پلیس گفت در از حاشیه شدیم میرم سر اصل مطلب من میخوام برم روسیه ولی رفتن از این کشور برام سخته باندمو ول کردم و بهشون خبر دادم که برن دبی و منم باید برم یه کشتی امادس که منو ببره فردا ساعت ۴ صبح تو بندر الان باید راه بیوفتم تا دیر نرسم
-خدارو شکر الان چه کمکی از من بر میاد
-چاییتو بخور تا بگم
-تو چرا نمیخوری ؟
-گرم دوست ندارم بخور
-خیل خب
#کورش
چاییشو خوردو به آنی بیهوش شد
وسایلشو جمع کرده بودم یه دستم چمدونش بود با یه دست دیگم بغلش کردم سرش رو شونم بود بردمش گذاشتم تو ماشینو راه افتادم فک کردی.
من اگه برم تو راحت میتونی بری لوم بدی اونقدر خر نیستم که بزارم بمونی رو صندلی درازش دادمو راه افتادم تو راه بندر
۱.۵k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.