ویو یونگی
ویو یونگی
یونگی= میدونم حالا میتونی بری
ات = یونگی من چیزه....
یونگی = بسه ات بسه چرا میخوای ازم فرار کنی منم یونگی من همونی ام که دیوانه وار عاشقته آماده شو تو کمد لباس گذاشتم بپوش و بیا یک ساعت دیگه پرواز داریم
ات = یونگی هق من نمیتونم بیام میخوام منتظر کوک باشم
رفتم سمتش و به سینه هاش دست زدن که دستمو از خودش جدا کرد
یونگی = گفته بودم اگه اسمش رو بیاری بیشتر لیست میکنم
رفتم از اتاق بیرون ات آماده شد و اومد پایین خیلی خوشگل شده بود
یونگی = عشقم چه زیبا شدی
ات = ولم کن یونگی
ویو کوک
از دیشبه دارم دنبالش میگردم کجایی ات کجایی ( گریه )
تهیونگ = کوک پیداشون کردم کار یونگی بود اون اتو گرفته و یک ساعت دیگه میرن آلمان
لعنتی باید حدس میزدم که کار اونه
کوک = عوضی قسم میخورم با دستای خودم بکشمش
تهیونگ = کوک آماده شو باید زود تر بریم خونه یونگی
ویو ات
از اینکه دارم با یونگی میرم واقعا ناراحتم ولی کوک اون چرا هنوز نیومده
تو فکر بودم که صدای شلیک اومد
یونگی = لعنتی فک کنم پیرامون کرده عزیزم تو برو تو اتاق تا من بیام
ات = نه نه نمیخوام کوککککک کوککککک کمکککک کوکیییی
یدفه یونگی بوسم کرد و دستش رو رو پوسی میکشید و منم ناله میکردم تو دهنش
یونگی= همین حالا برو تو اتاق تا بچه هاتو نگشتم
ات = نه نه یونگی کاری باهاشون نداشته باش با.. باشه میرم تو اتاق
یونگی= میدونم حالا میتونی بری
ات = یونگی من چیزه....
یونگی = بسه ات بسه چرا میخوای ازم فرار کنی منم یونگی من همونی ام که دیوانه وار عاشقته آماده شو تو کمد لباس گذاشتم بپوش و بیا یک ساعت دیگه پرواز داریم
ات = یونگی هق من نمیتونم بیام میخوام منتظر کوک باشم
رفتم سمتش و به سینه هاش دست زدن که دستمو از خودش جدا کرد
یونگی = گفته بودم اگه اسمش رو بیاری بیشتر لیست میکنم
رفتم از اتاق بیرون ات آماده شد و اومد پایین خیلی خوشگل شده بود
یونگی = عشقم چه زیبا شدی
ات = ولم کن یونگی
ویو کوک
از دیشبه دارم دنبالش میگردم کجایی ات کجایی ( گریه )
تهیونگ = کوک پیداشون کردم کار یونگی بود اون اتو گرفته و یک ساعت دیگه میرن آلمان
لعنتی باید حدس میزدم که کار اونه
کوک = عوضی قسم میخورم با دستای خودم بکشمش
تهیونگ = کوک آماده شو باید زود تر بریم خونه یونگی
ویو ات
از اینکه دارم با یونگی میرم واقعا ناراحتم ولی کوک اون چرا هنوز نیومده
تو فکر بودم که صدای شلیک اومد
یونگی = لعنتی فک کنم پیرامون کرده عزیزم تو برو تو اتاق تا من بیام
ات = نه نه نمیخوام کوککککک کوککککک کمکککک کوکیییی
یدفه یونگی بوسم کرد و دستش رو رو پوسی میکشید و منم ناله میکردم تو دهنش
یونگی= همین حالا برو تو اتاق تا بچه هاتو نگشتم
ات = نه نه یونگی کاری باهاشون نداشته باش با.. باشه میرم تو اتاق
۵۵۴
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.